مغان در کشاورزی پارس جنوبی نفت ایران است ( قسمت دوم) |
تازه هاي خبر :
قانون عجیب سرویس بهداشتی در اسکاتلند
بزرگراه پارس آباد – سربند در خرداد ماه ۱۴۰۰ به بهره برداری میرسد
وضعیت کرونایی شهرستان پارس آباد مغان نیازمند توجه ویژه است/ ۷۰ درصد جامعه هدف منطقه غربالگری شدند
آغاز دومین جلسه رسیدگی به اتهامات رییس پیشین سازمان خصوصی سازی
مشکل تامین آب ناحیه صنعتی پارس آباد مرتفع میشود
جمعه ۲ آذر ۰۳
مغان در کشاورزی پارس جنوبی نفت ایران است ( قسمت دوم)
شهریمیز : اروجعلی محمدی رئیس هیات مدیره و مدیر عامل شرکت وکشت و صنعت و دامپروری مغان در گفتگو با خبر نگار فروغ فردا مصاحبه ای را انجام داده که در دو بخش منتشر می شود . ( قسمت دوم)
– طبيعتاً اين کار نيازمند يک سازماندهي و برنامهريزي دقيق است اين اولويت ها چگونه تعريف ميشوند؟
سازماندهي انجام شده است و بتدريج نيز توسعه مييابد. الان دفتر برنامهريزي شرکت به معاونت برنامه ريزي ارتقاء يافته تمام معاونت هاي مدير عامل تکميل شده پست معاونت اجرايي مدير عامل و مدير معين در امور اجرائي براي تحقق نوسازي و پيگيري امور جديد ايجاد شده اند پست مدير بازرسي و نظارت در شرکت ايجاد شده است انبار مطابق نظام اوليه مجدداً به مديريت و مرکزيت تبديل شده است مشاورين صاحب تجربه و خبره بکار گرفته شده اند و براي برنامه ريزي بهتر و نظارت کافي در هر امور يعني زراعت، کارخانه قند، باغات ميوه، دامپروري، لبنيات، پشتيباني يک هيأت امناء به رياست مدير عامل و عضويت اعضاي هيأت مديره و مديران ذيربط و دو نفر از کارشناسان همان امور که با انتخاب مستقيم کارشناسان همان امور انتخاب مي شوند به همراه مشاورين تشکيل دادهايم. وظيفه هيات امناء تعيين افق 20 ساله و 5 ساله و يک ساله و تصويب بودجه و نيز نظارت کارشناسي بر امور واحد است، طرحها و پروژههاي داراي اولويت و بودجه، اول در امور مربوطه و معاونت برنامهريزي و سپس در هيأت امناء و در آخر در هيأت مديره طرح و تصويب ميشوند. کار، کار کارشناسي است و نميتوان بصورت فردي تصميم گرفت، ولي تلاش ميکنيم که درآمدها افزايش و هزينهها در اولويت امور هزينه شوند و در هزينهها نيز حتماً صرفهجويي صورت پذيرد. براي صدور مجوز هزينه کرد هم کميته تخصيص اعتبار به رياست مدير عامل و دبيري معاون برنامهريزي و عضويت معاونين مدير عامل و مديران مالي و بازرگاني تشکيل شده است که يک گام بسيار سودمندي است که ما برداشتهايم تا هزينهها با تحقق درآمدها مطابق بودجه و با صرفهجويي و در اولويتها هزينه شوند. و قبل از تخصيص اعتبار هزينهاي انجام نشود. لذا تصويب بودجه ملاک هزينهکرد نيست. بلکه آنچه از سوي کميته تخصيص شرکت به هر امور اختصاص مييابد ميتواند ملاک هزينهکرد قرار گيرد. در اين فرايندها برنامهريزي و کار کارشناسي اعمال ميشود و هر مديري ميداند که کارش حساب و کتاب دارد و از کار او حساب کشي ميشود.
– حال اين سؤال مطرح ميشود که با توجه به کارهاي کارشناسي و مطالعات انجام شده چه افقي را براي آينده پيشبيني کردهايد. تحليل شما از آينده شرکت مغان چيست و چه استراتژي را دنبال ميکنيد؟
ما به صورت جدي براين باوريم که باتوجه به اثربخشي غيرقابل انکار شرکت کشت و صنعت و دامپروري مغان در توسعه بخش کشاورزي کشور و با توجه به اينکه از 11 شرکت کشت و صنعت زير نظر وزارت جهاد کشاورزي فقط همين شرکت کشت و صنعت مغان در دست دولت باقيمانده است، اولويت اول کاري ما ماندگاري اين شرکت در اختيار وزارت جهاد کشاورزي و دولت است. از نظر مااين موضوع حجت کارشناسي و دلايل فني ژرفي دارد که بايد با ديد راهبردي و هوشمندي ويژهاي به آن توجه شود. حضرت امام خميني (ره) بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي در همان اول پيروزي انقلاب فرمودند که کشاورزي اساس استقلال کشور است. اگر مبناي کار ما فتواي حضرت امام است اساس استقلال نيز امنيت غذايي پايدار است کشوري که در تأمين غذاي خود وابسته است استقلال ندارد و تأمين امنيت غذايي پايدار منوط به توسعه بخش کشاورزي و سرمايهگذاري در زيرساختهايي چون آب و خاک و آموزش ، مکانيزاسيون ، تأمين نيروهاي متخصص و توليد بذور مناسب ميباشد و باتوجه بحران آب تهيه و توليد بذر براي افزايش راندمان توليد در واحد سطح و کاهش مصرف آب نهايت ضرورت امروز بخش کشاورزي است.
چنانکه ميدانيد امروز 7 ميليارد جمعيت جهان در 196 کشور زندگي ميکنند. اين جمعيت بعنوان نياز اوليه غذا ميخواهند. براي تأمين غذا و سلامتي مردم همه حکومتها برنامه دارند. زمين و آب و آفتاب حيات را تداوم ميدهند و بذر را به گياه و دانه و ميوه و غذاي انسان تبديل ميکنند. بذر اولين گام تهيه غذايي است که ما ميخوريم و اهميت آن بسيار ويژه است. بذر خوب و دانش توليدي آن در اختيار هر کسي باشد، به آن قدرت اثربخشي ميدهد و يکي از عوامل قدرت و آيندهنگري از نظر دولتها برنامهريزي براي توليد بذر براي تداوم امنيت غذايي پايدار است. امنيت غذايي جزو اصول حکومتها است و از اساس پدافند غير عامل محسوب ميشود. لذا سرمايهگذاري براي انجام تحقيقات در توليد بذر امري حاکميتي است و حتي کشورهاي سرمايهداري نيز به اين موضوع اهميت ويژهاي ميدهند. براي نمونه در کشور آمريکا که سردمدار کشورهاي سرمايهداري است يک درصد اراضي براي توليد بذر و انجام تحقيقات استراتژيک در اختيار دولت است. امروز کشور ما 80 ميليون نفر جمعيت دارد و برنامه رشد جمعيت هم در دستور کار هست. آيا نبايد به اين مسئله بعنوان موضوعي اساسي که حفظ امنيت و عقيده ما در گرو آن است بنگريم. اين امر يک موضوع راهبردي و از موارد اصلي پدافند غير عامل و امنيت ملي ما محسوب ميشود.
آيا نبايد اين سي هزار هکتار زمين شرکت مغان در دست دولت و وزارت کشاورزي باشد. آيا با فروختن اين شرکت به يک سرمايهدار و يا رد ديون به يک وزارتخانه و بخش عمومي و غير تخصصي همه مشکلات اقتصاد ايران حل ميشود. ما فکر ميکنيم علاوه بر اين که حل نميشود بلکه مشکلات اقتصادي کشور، خصوصاً در بخش کشاورزي بسيار فزونتر ميگردد.
امروز يکي از ارکان نيل به اقتصاد مقاومتي در بخش کشاورزي استفاده از بذور اصلاح شدهاي است که پيشرفت ژنتيکي آنها محرز شده است زيرا در طي ساليان متمادي صفات کمي و کيفي بذرهاي قديمي و رايج تحليل رفته و توليدات آنها از لحاظ کمي پاسخگوي نياز روزافزون جامعه و رشد جمعيت کشور نيست. لذا، بايد از بذور اصلاح شده استفاده کنيم در حقيقت توجه ما بايد به رشد عمودي محصول در واحد سطح معطوف گردد زيرا بذر اصلاح شده ماده خشک بيشتر و با کيفيتتري در هر هکتار دارد که به موازات افزايش ضريب مکانيزاسيون کشاورزي ميتواند هزينههاي توليد را به طرز چشمگيري کاهش دهد. وقتي ماده خشک در هر هکتار به واسطه بذر مرغوب افزايش يابد در واقع مواد قابل هضم (TDN) در سطح هکتار افزايش مييابد و ميزان مواد قابل هضم آن بيشتر ميشود و در نتيجه گندم ـ ذرت ـ سويا ـ آفتابگردان ـ گوشت و شير و تخم مرغ و غذاي بيشتري توليد ميشود. بدون اين که در هزينههاي توليد در واحد سطح (هکتار) تغييري حاصل شود توليد بصورت قابل توجهي افزايش مييابد و چاره کار امروز ما در کشاورزي ايران براي داشتن امنيت غذايي پايدار همين است. يعني ما بايد به بذوري دسترسي پيدا کنيم که زودرس و مقاوم به بيماري باشند و مصرف آب کمتري داشته باشند و ماده غذايي بيشتري توليد کند تا اقتصاد کشور و درآمد کشاورزان افزايش يابد. ولي اين به اين معني نيست که حالا که ما اين بذرها را نداريم براي هميشه آنها را از خارج از کشور وارد کنيم.
امروز دنيا بر سر کاکل پول ميچرخد و توليدکنندگان عمده مواد غذايي براي داشتن بازار مصرف با انواع حقه و حيله ميخواهند بازار فروش مواد غذايي را خصوصاً در جهان سوم در دست بگيرند لذا بايد به تدريج بذور قديمي و رايج جهان سوم نابود شوند تا آنها بتوانند مواد اوليه جهان سوم را با تأمين غذاي آنها مبادله کنند. اين جا يک مرحله حساسي است. گرانيگاه پدافند غير عامل همينجاست. ما نبايد با اين همه تجربه انقلابي در اين دام بلا بيفتيم. بايد براي توليد بذر خودمان برنامه توليد و تحقيقات دانش بنيان داشته باشيم و در همين دوران پساتحريم ممکن است شرکتهاي چند مليتي حتي به ما بذر را به قيمت ارزانتري نيز بفروشند ولي ما بايد به آن به چشم يک تله نگاه کنيم. و کاملاً هشيار باشيم و بايد دانش تکنولوژي توليد بذر را از خارج وارد کنيم و در کنار آن بايد به کارشناسان و شرکتهاي دانش بنيان خودمان تکيه کنيم و بذر را در داخل کشورمان توليد و تکثيرکنيم. براي اين کار بايد سرمايهگذاري کنيم. آثار بذرهاي توليداتي شرکتهاي چند مليتي براي ما ممکن است زمانبر باشد و در طي ده سال بعد معلوم شود. امروز صهيونيستها سهام اکثريت شرکتهاي توليد بذر را در اختيارشان گرفتهاند. آنها قطعاً اين تکنولوژيهاي هايتک را براي پول و هدفي خاصي خريدهاند. آنها ميخواهند به جهان سوم بذر و غذا بفروشند، حتي بعضي از کارشناسان خبره کشورمان بر اين باور اصرار دارند که اينها ميتوانند با هدف عقيمسازي و کاهش نسل بذور خاصي را به کشورهاي مسلمان تحميل کنند. لذا بايد اين هشدارها را جدي گرفت و هشيار بود. نقطه کانوني پدافند غير عامل و اقتصاد مقاومتي همين است که ما بايد بذور خودمان را در داخل کشورمان توليد کنيم. و توليد بذر هم در مزارع بزرگ و ايزوله جواب ميدهد. کشت و صنعت مغان بستر اصلي اين کار است. به نظر من مرّ اقتصاد مقاومتي و مرّ پدافند غير عامل همين شرکت مغان است. خوشبختانه ما الآن اين کار را شروع کردهايم. ما نميخواهيم گندم خوراکي توليد کنيم. ما بايد بذر گندم خوراکي کشاورزان ايران را توليد کنيم. شما الآن يک بذر يونجه خوب نداريد ولي ما توليد بذر يونجه مرغوب را شروع کردهايم و در توليد بذر ذرت که سالهاست مقام اول کشور را داريم. مأموريت مرحله اول شرکت در چهل سال گذشته تمام شده است. تا به حال از قبل شرکت کشت و صنعت مغان هزاران زارع پيشرو و يک شهر بزرگ مثل پارسآباد و هزاران مهندس مجرب در سطح ملي به عرصه رسيدهاند. فاز دوم مأموريت ما بايد تلاش دانشبنيان در جهت توليد بذور مورد نياز عرصه کشاورزي و آموزش علمي و عملي نيروهاي بخش کشاورزي باشد. اين گام دوم خدمت شرکت مغان به ميهن اسلامي خواهد بود لذا بايد شرکت کشت و صنعت را مثل تخم چشم حفظ کنيم. تقويت شرکت کشت و صنعت مغان تقويت بخش کشاورزي ايران و استقلال ميهن است. ما با داشتن امنيت غذايي پايدار ميتوانيم کشوري الهامبخش باشيم نه بدون آن. علاوه بر آن سلامت جامعه امر بسيار مهمي است که نبايد از آن غافل بمانيم. ريشه تأمين سلامت، بيمارستانها نيست، بلکه غذاي سالم است. پدران و مادران ما عليرغم نبود امکانات امروزي چرا طول عمر بيشتري داشتند و استخوانهايشان محکم بود، چون غذاي سالم ميخوردند. هواي سالم داشتند. ريشه غذاي سالم بذر است. و سرمايهگذاري ما در اين مورد بسيار قليل است اصلاً بودجه بخش کشاورزي ايران بسيار کم است با 5/2 % بودجه کشور نميتوان کشاورزي ايران را تکان داد بايد کوه بريزد تا دره پر شود. ما در بخش کشاورزي با شکاف عميق سرمايهگذاري مواجيهم و بايد براي استقلال ايران و داشتن امنيت غذايي پايدار و خصوصاً کاهش بحران آب و براي افزايش راندمان توليد در واحد سطح از طريق توليد بذور پرمحصول و مقاوم به کمآبي و بيماري براي تحقق اين مهم سرمايهگذاري کنيم راه نجات ما همين است البته عدهاي راه نجات را واردات ميدانند زيرا از نظر آنها وقتي که ما نفت داريم بايد نيازهايمان را ازطريق فروش نفت و کسب دلارهاي نفتي و با واردات تأمين کنيم اينها همان غيرمولدها و واردات چيها و دلالان هستند همانهايي که 700 ميليارد دلار درآمد ارزي کشور را با واردات کالاهاي بنجل چيني از دست ملت ايران خارج کردند. خدا ميداند که آثار سموم چيني و کودهاي غيراستاندارد در ده سال آينده با چه مصايبي ما را روبرو خواهد کرد. اينها به سلامت جامعه فکر نميکنند اينها فقط به جيب و منافع آني خودشان مينگرند.
لذا وارداتچيها نميخواهند شرکت مغان و کانونهاي توليدي مثل آن زنده باشند. آنها ميخواهند اين کانونهاي پايداري کشاورزي زمين بخورد مغان خار چشم آنهاست. آنها نميخواهند شرکت مغان بذر توليد بکند و به مردم تليسه و نهال بدهد و توليد کنندگان را آموزش دهد اينها اصلاً با اين نظام بهرهبرداري و افزايش توليد داخلي مسئله دارند و نميخواهند اراضي يکپارچه شرکت مغان الگوي توليد منطقه باشد آنها ميدانند توليد در اراضي کوچک مقرون بصرفه نيست و گامي براي تثبيت واردات است اينها چشم ديدن مولدها را ندارند و اگر شرکت مغان به زمين خورده است و بخش کشاورزي ايران در 8 سال گذشته از رمق افتاده است بايد ريشه آن را در واردات شکر و گوشت و روغن و ميوه و گندم و جو و نهادههاي ديگر از خارج از کشور با دلارهاي ارزان قيمت توسط اين رانتخواران جستجو کرد اينها حتي سير و چوب بستني را از خارج از کشور وارد کردند دولت تدبير و اميد و وزارت جهاد کشاورزي با اين امر مخالف است و ميخواهد توليد کننده و کشاورز ايراني در صدر بنشيند و ارج ببيند زيرا احياي کشاورزي و توليد داخلي را اساس استقلال و پدافند غير عامل ميداند و اين موضوع مسئوليت ما را بعنوان تنها شرکت دولتي کشاورزي و دامپروري سنگينتر ميکند.
نکته ديگر بحث آموزشهاي تخصصي نيروهاي وزارت جهاد کشاورزي است.
باتوجه به اينکه وزارت جهاد کشاورزي متکفل ارائه خدمات حاکميتي در زير بخشهاي متنوع زراعت ، دامپروري ، باغباني ، شيلات ، آبخيزداري ، منابع طبيعي و … ميباشد اين وزارتخانه ضروري ميداند که همه ساله نيروهاي جديد خود را تحت آموزشهاي بدو خدمت قرار دهد و دانش مستخدمين خود را روز آمد نمايد که حاليه تعداد اين نيروها در سطح کشور ده هزار نفر ميباشد و همچنين به دليل ضرورت انتقال دانش و تکنولوژي و نويافتههاي جديد به متخصيصن ذيربط همه ساله نيازمند آموزشهاي ضمن خدمت به پرسنل خود ميباشد که اين آموزشها عمدتاً عملي بوده و بايد در سر مزرعه انجام پذيرند به اين دليل شرکت کشت و صنعت و دامپروي مغان تنها پايگاه حاکميتي وزرات متبوع براي تحقق اين امر مهم ميباشد و باتوجه به برنامهريزيهاي قبلي که با ايجاد مرکز آموزشي و ايجاد شرايط اسکان و خوابگاه در شرکت مغان اين آموزشها فقط در اراضي و امکانات و زراعت و دامپروري و باغات و صنايع کشت و صنعت مغان امکان پذير است.
نکته مهم ديگر اين است که شرکت کشت و صنعت و دامپروري مغان ليدر توليد منطقهاي است باتوجه به اينکه دشت مغان با بهرهبرداري از سدهاي خداآفرين و عمارت و نيز افزايش راندمان 35 درصدي فعلي بهروري آب در شيوه آبياري غرقآبي به 70 درصد از طريق آبياري تحت فشار و سنترپيوت به يک خوزستان دوم تبديل ميشود و اراضي آبي آن ميتواند به 300 هزار هکتار افزايش يابد لذا ضرورت دارد که شرکت کشت و صنعت و دامپروري مغان به عنوان نظام بهرهبرداري الگويي اين دشت و به عنوان يک ليدر پيشرو توليد نظام کشاورزي اين اقليم عمل کند و بذر و تليسه و نهال زارعين آن را تامين نمايد و تکنولوژي و يافته هاي جديد را به آنها آموزش و انتقال بدهد .
و اگر مي خواهيم دشت مغان در آينده به يک کانون آباد و پر رونق و درخشان و يک منطقه توليد ثروت تبديل شود بايد کاري بکنيم که محصول خام از اينجا خارج نگردد که يکي از راهکارهاي مهم اين است که علوفه توليدي در مغان به گوشت و شير تبديل شود و براي اينکار بايد در اين منطقه دامپروري توسعه يابد تا بتوانيم علوفه توليدي منطقه را به گوشت و شير تبديل بکنيم. به اين معني که اگر متوسط توليد علوفههاي موجود اعم از يونجه، ذرت علوفهاي، ذرت دانهاي، کلزا، جو، چغندرقند و کلش را بطور متوسط 30 تن در هکتار محاسبه کنيم
و از 300 هزار هکتار اراضي آبي دشت بزرگ مغان در آينده 120 هزار هکتار آن در هر سال به توليد علوفه و کشت بهاره اختصاص يابد (3600000000=30000×120000 کيلوگرم)
يعني 3 ميليارد و 600 ميليون کيلو علوفه خواهيم داشت و با توجه به اين که از ده کيلو علوفه يک کيلو گوشت به دست ميآيد ما در آينده مغان ميتوانيم 360 ميليون کيلو گوشت زنده قپان توليد کنيم که طبق محاسبات کارشناسي اين مقدار علوفه با احتساب ضريب زايش گاو که 52 درصد آن نر و 48 درصد آن ماده ميباشد ميتوانيم با اطمينان اعلام کنيم که اين علوفه غذاي 410 هزار راس گوساله نر پرواري و 280 هزار رأس گاو شيري در يک سال خواهد بود که ميتواند با احتساب حداقل افزايش وزن روزانه نژاد گاو گوشتيـ شيري سمينتال (164615000=1100گرم×365روز×410000) کيلو يعني قريب به165 هزار تن وزن زنده حاصل از گوساله نر پرواري و نيز(43120000= 28درصد×550کيلوگرم×280000) يعني بيش از 43 هزار تن وزن زنده حاصله از دام ماده حذفي شيري به رقم گوشت توليدي گوساله پرواري اضافه خواهد شد. بنابراين در مجموع بيش از 207 هزار تن وزن زنده قپان و به عبارتي 125 هزار تن گوشت لاشه در طول سال به دست خواهد آمد که درآمد ناخالص آن به قيمت امروز از قرار هر کيلو گوشت زنده قپان 10هزار و پانصد تومان به مبلغ بيش از 2173 ميليارد تومان خواهد رسيد. يعني سالانه معادل يکصد و بيست و پنج هزار تن به ميزان گوشت توليدي کشور اضافه ميشود در شرايطي که ميزان گوشت قرمز وارداتي کشور در حال حاضر 60 هزار تن در سال ميباشد و با احتساب تعداد 280 هزار رأس گاو شيري (کيلوگرم2290302000=27کيلوگرم×83درصد×365روز×280000) ميزان شير توليدي سالانـه بـه رقـم 2 ميـليـون و دويست و نود هزار تن در سال خواهد رسيد و نيز با محاسبه مالي
(تومان 3298034880000=1440×2290302000) و يا به عبارتي 3298 ميليارد تومان ارزش مالي شير توليدي به قيمت امروز خواهد بود. بنابراين در مجموع 5473 ميليارد تومان ثروت توليدي حاصل از گوشت و شير خواهيم داشت. با توجه به اينکه صنعت دامپروري بيش از 20 حرفه پيراموني را شامل ميشود، که خود بيانگر عظمت اين تحول اقتصادي است، در صورت احتساب درآمدهاي صنايع وابسته به آن ارقام درآمدي فوقالذکر به طور شگفتآوري افزايش خواهد يافت.
اگر ثروت توليد محصول در 180 هزار هکتار اراضي باقيمانده اعم از زراعي و باغي و گلخانهاي نيز معادل ثروت توليدي 40% اراضي فوقالذکر باشد حدود يازده هزار ميليارد تومان ثروت در اين دشت زرخيز و پر برکت ميتواند توليد شود که با اين ثروت درآمد سرانه استان از 4023031 تومان به 12718703 تومان يعني 218 درصد افزايش مييابد.
ضمن اينکه با تحقق اين ايده بزرگ، شما در شماليترين بخش از سرزمين اسلامي ايران از کليبر تا خدافرين و اصلاندوز و پارسآباد و بيلهسوار و گرمي با توزيع مناسب جمعيتي شهرهايي خواهيد داشت که به عنوان پدافند غيرعامل سد سديد خواهند بود و بيش از يک ميليون نفر جمعيت را در خود اسکان خواهند داد و اگر هزينه مهاجرت اين جمعيت را به تهران و تبريز و اردبيل حساب کنيد به هزينههاي وحشتناکي ميرسيد که با اجراي پروژه مغان در جيبتان خواهد ماند.
همه اينها حرف حساب است و من با تمام وجود از استقلال و اقتصاد مقاومتي و امنيت غذايي پايدار سخن ميگويم. اقتصادي مقاومتي که فقط نصب بنر و شعار نيست. تحقق اقتصاد مقاومتي شکوفايي اين دشت بزرگ با اراضي آبي تحت فشار و سنترپيوت و توليد دامي و زراعي و گلخانه و باغي با روزآمدترين تکنولوژيها و زنجيره کامل صنايع تبديلي آن است و شاه بيت سخن نيز حفظ شرکت مغان به عنوان ليدر آن است. اين حرفها يک حقيقت آشکار و نتيجه عمر و جواني و تجربه و تعهد انقلابي ماست ولي، ولي اين کار مردان کاري ميخواهد، مرداني از جنس کار و تلاش و خستگيناپذيري که با اراده پولادين اين ايده ناب را به بار بنشانند تا يک ملت از نتيجه کار و تلاش آنان بهرهمند گردند که اين امر يقيناً مصداق مسلم توسعه پايدار و حسنه جاريه و صالحات باقيات خواهد بود.
شروع کار هم اين است که شرکت مغان به دامدار تليسه مجاني بدهد و بهاي آن را از دامدار شير بخرد زيرا امروز براي فروش شير در مغان يک معضل جدي وجود دارد اين را از دامداران صنعتي بپرسيد آنان بعلت دوري از مرکز نمي توانند شيرشان را به مرکز کشور برسانند لذا شيرشان خريدار ندارد و اگر دارد به زيرقيمت ميفروشند دامداريهاي صنعتي مغان از 140 واحد به زير 30 واحد تنزل يافتهاند من نمي دانم چرا با مسائل سهل و ساده برخورد ميکنيم راه حل توسعه مغان توسعه گوشتي خريد شير توليدي از دامپروران اين خطه زرخيز است.
شرکت مغان مي تواند اين کار را بکند البته ما به حول و قوه الهي براي انجام اين کار برنامه داريم حالا ممکن است شما بگوئيد بخش خصوصي مي تواند اين کار را بکند ولي جواب من است به دهي که ديده ميشود بلدچي لازم نيست وقتي تعداد دامپروري صنعتي از 140 واحد به زير 30 واحد رسيده است يعني نشده و بخش خصوصي موفق نبود بخش خصوصي اسب را به قيمت نعلش ميخواهد شير به 1300 تومان تمام ميشود دامدار چطور آن را به چک چندماهه به زير هزار تومان بفروشد و اين رمز نابودي دامپروري در مغان است. مغان با دامپروري توسعه خواهد يافت يعني بايد يونجه و ذرت و جو و سويا و کلزا و تفاله چغندر و تخم پنبه در مغان به شير و گوشت تبديل شوند و توسعه دامپروري هم يک کارخانه تبديلي بزرگ شير با ظرفيت هزار تن در روز مي خواهد و ما انشاءا… اين کار را ميكنيم
لذا بايد دامداري گوشتي در اين منطقه ترويج شود تا علوفه توليدي منطقه خام فروشي نشود به شير و گوشت تبديل گردد و به بازار ايران عرضه شود.
در بحث دانه هاي روغني هم همينطور است. کلزا و سوياي مي رود گرگان و قزوين و در آنجا روغن کشي ميشود و تفاله و کنجاله آن دوباره برميگردد. مغان لذا بايد براي روغن کشي سويا و کلزا در مغان سرمايه گذاري بکنيم تا از واردات روغن وارداتي کشور بکاهيم و با فروش کنجاله سويا و کلزا نياز منطقه را که امروز از خارج از کشور و يا گرگان و قزوين وارد شود تأمين کنيم و نيازي به خريد کنجاله سويا و کلزا به خارج از استان نداشته باشيم و از کاهش قيمت حمل و نقل سود ببريم.
پنبه هم همين است درست است که در نابودي پنبه ايران و مغان نقش مافياي وارد کننده پارچه خيلي زياد است ولي تعطيلي کارخانه پنبه مغان و عدم وجود ماشينآلات برداشت هم در کاهش توليد پنبه منطقه بي تأثير نبوده است شرکت مغان بايد با تهيه ادوات برداشت و تأمين بذر مناسب بسترساز توسعه آتي پنبه در اين منطقه باشد. پنبه و چغندر دو محصول ريشهبلندي هستند که تا عمق يک متري خاک ميروند و آن را براي کشتهاي بعدي و افزايش محصول تا سطح 20% الي 30% آماده ميکنند. توسعه پنبه زيربناي توسعه صنايع نساجي ماست و بسيار واجد اهميت است. ضمناً ما براي حفظ شرکت مغان يک دليل اقتصادي هم داريم. ميگوئيم اين شرکت علاوه براينکه ضرر ده نيست بلکه چنان مي تواند سود ده بشود که متکفل بخشي از درآمد و توسعه استان نيز باشد. پس بدليل سود دهي اقتصادي هم شرکت مغان را بايد حفظ کرد يعني اگر مقصود اين است که شرکتهاي ضرر ده را دولت بفروشد شرکت مغان اصلاً ضررده نيست و طي سه سال آينده درآمد آن به نسبت داراييهايش کاملاً قابل تقدير خواهد بود لذا اين شرکت کاملاً سود ده است و هيچ توجيهي براي فروش ندارد. لذا اولين استراتژي ما حفظ شرکت مغان است. اما استراتژي اجرايي ديگر ما اين است که شرکت را به حداکثر توان و ظرفيت توليدي اش برسانيم و براي اين کار بايد شرکت را با انجام سرمايهگذاري جديد نوسازي بکنيم و ما براي انجام سرمايهگذاري هيچ اعتباري هم از دولت نمي خواهيم فقط مي خواهيم به ما فرصت اين کار داده شود ما به اين نکته ايمان داريم که ميتوانيم از محل منابع داخلي شرکت و تسهيلات بانکي شرکت را نوسازي بکنيم و اشتغال را توسعه بدهيم و حداقل در سال 200 ميليارد تومان سود هم داشته باشيم.
– چگونه ممکن است شرکت به ظرفيت بيشتر از 40 ساله گذشته برسد؟
ببينيد من قبلاً براي شما توضيح دادم شرکت مغان هيچ وقت به ظرفيت خودش نرسيده نارس متولد شده بعداز تولد هم دچار فشار چند ريشتري پرداخت حقوق چند هزار نفر پرسنل بوده و امکان سرمايهگذاري نيافته و 8 سال گذشته هم اوضاع بدتر شده ولي ظرفيت شرکت اين نيست که ديده ميشود اين که ديده ميشود نوک کوه يخ است ظرفيت شرکت مغان خيلي بالاتر از اينهاست من به جرأت مي گويم که ما فقط در دامپروري و زراعت و باغ امکان رسيدن به اين سود را در هر سال داريم من هيچ شکي در آن ندارم ولي براي تحقق اين سود سرمايهگذاري لازم است يعني دامپروري شرکت بايد نوسازي بشود اصلاً اين شيوه گاوداري که گاو در محوطه دامپروري ميچرخد منسوخ شده امروز دامها را سالنهاي فري استال ساکن ميکنند و بستر آنها هميشه خشک است و گرما و سرما براي آنها تنش ايجاد نمي کند لذا ما بايد دامپروري خودمان را حداقل با ده هزار راس فري استال بکنيم و با شير دوشهاي مدرن آن را تجهيز بکنيم گله هاي جديد از مونت بيليارد تا سمينتال وارد کنيم نژاد گوشتي شيري را در منطقه ترويج کنيم تا گوشت بيشتري در منطقه توليد شود. مقدار سرانه توليد شير را که از 20 کيلو به 30 کيلو رسانده ايم حداقل به 35 کيلو برسانيم فضولات دامپروري را در نيروگاههاي بيوگاز به انرژي برق تبديل کنيم و برق آن را به دولت بفروشيم که معادل شير مي تواند درآمد زايي داشته باشد و کود حاصله را نيز بعنوان هوموس و کود عالي به زراعت و باغمان بدهيم يا به بازار بفروشيم ضمن اينکه اين کار بدليل تبديل گاز متان به انرژي برق يک اقدام بزرگ زيست محيطي محسوب ميشود و خدمت بزرگي به محيط زيست و جامعه ما و حتي جامعه جهاني است.سرمايهگذاري در دامپروري با سود عالي مواجه است. درخصوص باغ بايد بگويم که براي کاشت باغ متاسفانه سرمايهگذاري نشده و ما بايد به روشهاي کشت نوين باغ را نوسازي بکنيم. من در صربستان از باغي بازديد کردم که زراعت درختي داشت آنها درخت را در رديف و تا فاصله هاي 75/1 متري مي کارند و در روي سيم قرار ميدهند ولي فاصله عرضي آنها 3 متر است سئوال کردم چند تن برداشت کرده ايد ابروهايش را درهم کشيد و گفت 85 تن گفتم چرا ناراحتي گفت بدليل بدي هوا کم برداشت کرديم بايد در هر هکتار 120 تن برداشت مي کرديم اين باغ مغان را 40 سال پيش فرانسوي ها کاشته اند آيا نمي توانيم امروزه با استفاده از تکنولوژي و علم روز دنيا آن را دوباره بکاريم و در هر هکتار 100 تن برداشت بکنيم معني اين حرف آن است که اگر ما فقط يک باغ هزار هکتاري مدرن داشته باشيم از قرار توليد 100 تن ميوه در هکتار و قيمت هر کيلو ميوه توليدي به قيمت دو هزار تومان يعني در سال 200 ميليارد تومان درآمد خواهيم داشت که حداقل نصف آن سود است. و آن را در بسته بندي هاي روز از طريق فرودگاه پارس آباد به بازار روسيه و اروپا صادر کنيم. ميوه ما بدليل لذت و طعم که در سايه آفتاب خوب کشورمان حاصل ميشود خريداران جدي دارد. تحقق اين امر با يک فراخوان بينالمللي از شرکتهاي بزرگ جهاني براي کاشت باغ جديد ميسر است. معني اين حرف آن است که شما بايد براي اين کار سرمايهگذاري بکنيد کدام طرح اقتصادي اين چنين توجيه دارد يا مثل دامپروري توجيه دارد چرا بانکها نبايد به آن وام ندهند حتماً ميدهند يعني ما به پول دولت احتياج نداريم اگر آرام آرام پيش برويم به پول بانکها هم احتياج نداريم چون خودمان مي توانيم از درآمد خودمان يواش يواش سرمايهگذاري بکنيم ولي ما مي خواهيم کار سرعت داشته باشد چون کشور ما به امنيت غذايي احتياج دارد در زراعت اگر ما بر روي تراکتور و ادوات کاشت و برداشت و آبياري تحت فشار سرمايهگذاري بکنيم که جمع هزينه آن 300 ميليارد تومان است در هر سال با يکصد ميليارد تومان درآمد اضافي مواجه مي شويم. ضمن اينکه توليد ما بذر خواهد بود و توليد ملي را در مزارع افزايش خواهد داد. يعني اگر ساليانه پنجاه هزار تن بذر خوب توليد و تحويل بدهيم يعني بذر چهارصدهزار هکتار اراضي را تامين مي کنيم و اگر کشاورز در هر هکتار يک تن افزايش محصول داشته باشد 460 ميليارد تومان در سال اول براي کشاورزان افزايش درآمد ايجاد ميشود. کشاورزان مي توانند بذر سالهاي بعد را هم با آموزش لازم از همان بذر تهيه بکنند اينها ثمرات کشت و صنعت است.
البته ما در نظر داريم با همکاري شرکتهاي خارجي و داخلي شرکتهاي مکانيزاسيون در منطقه توسعه يابد تا هم مشکل ما و هم مشکل مردم حل شود زيرا مغان احتياج به تراکتور سنگين و ادوات دقيق کارنده دارد. توسعه کارخانه خوراک دام و بازسازي آن براي توليد کنسانتره دامي هم براي گله دامپروري خودمان هم دامداريهاي صنعتي بسيار ضروري است و انجام ميشود. ضمن اينکه براي توليد بذر خوب کارخانه پروسس بذر تعمير اساسي خواهد شد.
– اين تحليل شما آرزوي همه مردم منطقه است و در آن صورت بزرگترين شرکت کشت و صنعت خاورميانه در مغان خواهد درخشيد. سئوال من اين است آيا گام اول اين سرمايهگذاري شروع شده است ؟
ما از همان اول ورود سرمايهگذاري را شروع کرديم. گام اول ما توسعه فکر سرمايهگذاري در بين کارشناسان و مديران شرکت بود. در گام بعدي حرف ما اين بود که کشاورزي خوب و مدرن فقط با نيروي انساني متخصص و ماشينآلات و مکانيزاسيون خوب و تکيه بر دانش و تکنولوژي ميسر است لذا ميخواهيم شرکت را به ماشينآلات روز مجهز کنيم و با نيروهاي متخصص کار دانشبنيان را توسعه دهيم. در همين مدت عليرغم محدوديت منابع سرمايهگذاري و نوسازي را شروع کردهايم که ذيلاً به ذکر برخي از آنها ميپردازيم.
1ـ نظر به اهميت تأمين سلامت غذايي دام آواربرداري سيلوهاي ذرت علوفه اي را انجام داديم تا بتوانيم در آن ها ذرت سيلويي را با کيفيت مناسب ذخيره کنيم و در اين راستا 2 دستگاه سيلاژبگر براي بستهبندي ذرت علوفهاي در بستههاي 1000 کيلويي نايلوني يوويدار خريداري کرديم و بخش اعظمي از ذرت سيلويي را بصورت بستهبندي ذخيره کرديم که تجربه بسيار موفقي بود و در صورت فرهنگسازي ميتوان کل ذرت سيلويي مغان را با اين روش بستهبندي و به درب دامداران مغان و ساير شهرهاي استان در جهت تقويت دامپروري رسانيد. تفاله چغندر کارخانه قند را که قبلاً با صرف انرژي زياد به تفاله خشک تبديل ميشد توسط همين دستگاه سيلاژبگر بستهبندي کرديم که بسيار عالي جواب داد. همين تفاله را بصورت تر و کاملاً سالم و بهداشتي ميتوانيم به مصرف دام برسانيم که در ايران نظير ندارد. البته براي برداشت فصل جاري نيز دو دستگاه ديگر سيلاژبگر جديد نيز خريداري و وارد شده است.
2ـ قريب به سه ميليارد تومان ادوات کارنده خريداري کرديم که در سال 94 در کاشت صحيح و توليد محصول خوب خيلي به بخش زراعت کمک کرد.
3ـ بذرهاي متنوع و مرغوبي از خارج از کشور به قصد توليد بذر گندم خريداري کرديم و کاشتيم که جواب بسيار خوبي از آن گرفتيم و امسال ديگر نياز به بذر خارجي نداريم و سال ديگر هر چه توليد کنيم به جامعه کشاورزي بذر مناسب تحويل ميدهيم. بذر يونجه را براي اولين بار به توليد انبوه رسانديم ـ ارقام مختلف بذر ذرت و کلزا مورد تحقيق قرار گرفت و که يک نمونه کلزاي تحقيق شده براي کاشت در کل کشور معرفي گرديد.
4ـ متأسفانه در 8 سال گذشته به خانههاي مسکوني و موتورخانههاي آب گرم گازرساني نشده بود. موتورخانهها با گازوئيل که چند برابر قيمت گاز هزينه به شرکت تحميل ميکند، کار ميکردند. آنهم بطور اسفناکي که داد همه ساکنين را درآورده بود. به فوريت به موتوخانهها گازکشي کرديم و براي خانههاي سازماني فاقد سيستم گرمايش گازرساني کرديم بطوريکه امروز تمام ديگها با تغيير مشعل و انجام تغييرات اساسي گازسوز شدهاند و آسايش اهل محل تأمين گرديده است و شرکت از اين بابت حداقل با 500 ميليون تومان صرفهجويي در هزينه از بابت توقف خريد گازوئيل خواهد داشت.
5ـ بازسازي ساختمان اداري سابق شرکت را که از استحکام و اسکلت قوي برخوردار بود با هدف تأمين فضاي اداري خصوصاً امکان استقرار سرور اصلي شبکه اتوماسيون شروع کرديم که تقريباً در مرحله اتمام است.
6ـ شرکت کشت و صنعت و دامپروري مغان که در گذشته داراي امکانات وسيعي براي پذيرش مهمانان رسمي و کاري خود بود و حتي در رده وزرا و روساي جمهور امکانات زيستي و سکونتي داشت امروز چنان از رمق افتاده است که در سال جاري براي اسکان اعضاي مجمع شرکت مجبور شديم از مهمانسراي شرکت پارس استفاده نماييم به همين دليل حسب ضرورت مهمانسراي شرکت و سالن جلسات آن به صورت کامل مورد بازسازي قرار گرفت که در حال حاضر در دست اتمام ميباشد و بسياري از مشکلات ما را حل ميکند.
7ـ در حوزه مديريتي و کارشناسي نيروهاي جديد و تازهنفسي را به سيستم وارد کرديم.
8ـ يک تيم کارشناسي براي بررسي دستمزد و حقوق دريافتي پرسنل تشکيل داديم و متوجه شديم که دريافتي کارگران و کارشناسان ما از خيلي جاها عقبتر است که اصلاح و بروز رساني آن ضرورتي اساسي است و ميتواند در تقويت کل سيستم اثربخشي داشته باشد و به مديريت شرکت براي حصول به اهداف کلان کمک نمايد.
9ـ براي احقاق حقوق کارگران فصلي که با پيمانکاران کار ميکنند پيگيري مستمري انجام داديم که در استيفاي حقوق آنها کاملاً مؤثر بود. که ادامه خواهد داشت.
10ـ براي نظارت بر کارها مديريت نظارت و بازرسي را تشکيل داديم و براي تسلط بيشتر بر تنظيم قراردادها اداره امور قراردادها تشکيل گرديد. احياي مجدد انبار مرکزي کار بسيار با اهميتي بود که در بدو ورود انجام داديم. همچنين براي سازماندهي و پيگيري امور نوسازي شرکت معاونت اجرايي و مديريت معين در امور اجرايي تشکيل گرديدهاند.
11ـ مسئله مهم پيگيري ذخيره آب در پشت سد خدافرين بود. وقتي در سال 93 آن خشکسالي کم نظير بروز کرد من از مقامات محترم مسئول سد خدافرين سؤال کردم چرا در اين اوضاع بحراني آب پشت سد خدافرين را براي تأمين آب اراضي زير شبکه مغان رهاسازي نميکنند؟ متأسفانه جواب خيلي مأيوس کننده بود و آنها اعلام کردند آبي در پشت سد ذخيره نشده است. وقتي علت آنرا سؤال کردم گفتند هنوز اراضي پشت سد تملک نگرديده و اين خيلي تأسفبار بود. سدي که در سال 86 بوسيله آقاي رحيمي معاون اول دولت افتتاح شده بود نه اراضي پشت سدش تملک شده بود و نه کانال پاياب آن اجرا شده بود و نه آبي در پشت سد داشت و ميتوان گفت که درصورت آبگيري ربع ظرفيت آن ما هرگز با خسارت خشکسالي سال 93 روبرو نميشديم لذا براي تأمين آب در پشت سد خدافرين مکاتبات مهمي را با وزارت محترم نيرو انجام داديم و دراين امر جناب حجتالاسلام والمسلمين آقاي برومند نماينده محترم مردم پارس آباد و بيله سوار در مجلس شوراي اسلامي نيز قوياً اين موضوع را مورد پيگيري قرار دادند و نتيجتاً وزارت نيرو قول داد که در سال 94 پانصد ميليون متر مکعب آب در پشت سد خدافرين ذخيره نمايد که به وعده خودشان عمل نمودند و آرامش آبياري سال جاري نتيجه آن تدبير است.
12ـ ما تا امروز سه جلسه موفق مجمع عمومي شرکت را تشکيل دادهايم که يک جلسه آن در مغان تشکيل گرديد و مجوزهاي مورد نيازمان را از مجمع اخذ کرديم.
مهمتر از همه اين است که امروز جوکاري شرکت به يک جو کار و تلاش و توليد تبديل شده است، بطوريکه من ميتوانم ادعا کنم که همين امروز اگر در جمهوري اسلامي پنج مرکز اقتصادي مهم براي توليد مقاومتي جانفشاني ميکنند شرکت مغان يکي از آنها است. ولي همه اينها براي شروع کار بود.
– باتوجه به گام اول سرمايهگذاري که عمدتاً از طريق صرفه جويي وافزايش درآمد انجام شده است گام دوم سرمايهگذاري با چه منابعي و با چه پروژه هاي به مرحله اجرا درميآيد؟
ما سياستهايمان را براي وزراي عضو مجمع و نمايندگان محترم آنها توضيح دادهايم و در اين رابطه سه مجمع برگزار شده است
راه کار مشخص است بايد چند کار اساسي انجام بشود
1ـ شرکت کشت و صنعت و دامپروري مغان بايد از ليست خصوصي سازي خارج بشود و به ايفاي نقش حاکميتي و راهبردي خود يعني توليد بذر و نهال و تليسه و ايفاي نقش آموزشي خود بعنوان يک دانشگاه علمي و عملي بپردازد و بعنوان ليدر و الگوي توليد مغان آتي عمل نمايد.
2ـ بايد تفکر سرمايهگذاري و نوسازي و بهرهوري توسعه يابد و شرکت با انجام سرمايهگذاري به جبران استهلاک و فرسودگي شديد گذشته بپردازد.
3ـ منابع اين کارها از طريق افزايش درآمد و اخذ تسهيلات بانکي تأمين گردد.
براي تحقق سرمايهگذاري و نوسازي شرکت راهي را که شروع کردهايم ادامه ميدهيم دورنماي ما مشخص است کل سيستم بايد به نيروهاي متخصص و نخبه و کارآمد و نظام اداري الکترونيک تجهيز شود بخش زراعت شرکت بايد به تراکتورهاي سنگين و کمباين و ادوات کشت و داشت و برداشت درحد کامل تجهيز شود. بايد 18 هزار هکتار اراضي زراعت به سيستم آبياري تحت فشار و سنترپيوت مجهز شود. بايد کارخانجات وابسته به زراعت روزآمد و نوسازي شوند دراين صورت ميتوان گفت زراعت با حداقل متوسط توليد 8 تن بذر در هکتار به ظرفيت توليد خود خواهد رسيد و درآمد سالانه آن در سال حداقل 200 ميليارد تومان خواهد بود در بخش دامپروري امسال اولين ايستگاه دامپروري فرياستال شروع ميشود که ظرفيت آن 2400 رأس خواهد بود. سال بعد بايد ايستگاه دو هزار رأسي فعلي به فرياستال تبديل شود. و در سال 96 ايستگاه سه هزار رأسي به فري استال تبديل شود و ظرفيت دامپروري به ده هزار رأس دام مولد برسد دامي که گوشتي و شيري بوده و سالانه ميتواند از طريق تعيين جنسيت در اسپرم هفت هزار تليسه به دامداريهاي منطقه تحويل نمايد تا توسعه دامپروري در مغان براي توليد شير و گوشت آغاز گردد.
باتوجه به اينکه در روش دامپروري فري استال همه تجهيزات نو و روزآمد هستند و تعليف سنتي از رده خارج ميشود و گله با فيدر و ميکسر و غذاي سالم تعليف و تغذيه ميشود دامپروري شرکت با توان توليد سرانه حداقل 35 کيلو شير ميتواند سالانه با توليد 147 ميليارد تومان شير و 84 ميليارد تومان تليسه و 15 ميليارد تومان گوشت به قيمت هاي امروز جمعاً 250 ميليارد تومان درآمد براي شرکت تحصيل نمايد.
بحث بعدي اين است که ما بايد حتماً يک کارخانه روزآمد بين المللي براي توليد سبد متنوع لبنيات در جهت تبديل شير توليدي شرکت و دامداران منطقه را مورد خريد و بهرهبرداري قرار دهيم که ظرفيت روزانه آن حداقل 500 هزار تن در روز باشد ما خودمان يا بخش خصوصي يا با مشارکت هر دو و شرکت پارس بايد اين کارخانه لبنيات را تأسيس کنيم ما حتماً آماده اجراي آن هستيم زيرا زيربناي توسعه مغان در جهت توسعه دامپروري که قبلاً توضيح دادم به همين تضمين خريد شير وتبديل آن ارتباط حياتي دارد ما بايد باغ جديد بکاريم زيرا درختان باغ فعلي بدليل عدم نوسازي پير و خيلي کم بازده شدهاند و باغ فعلي دخل و خرج ندارد. توسعه صنايع تبديلي در رابطه با چغندر و دانههاي روغني و پروسس بذر و تجهيز آزمايشگاهها بعنوان آزمايشگاه مرجع منطقهاي از ديگر برنامههاي ماست. اما اينکه منابع آن از کجا تأمين ميشود ما دراين رابطه طبق محاسبات دقيقي که داريم نياز به اعتبارات دولتي نداريم. از محل افزايش درآمدهاي شرکت و اخذ تسهيلات از بانکهاي داخلي و يا استفاده از سرمايهگذاري خارجي و فاينانس ميتوانيم از اين تسهيلات بهره ببريم و شرکت مغان توان پرداخت اصل و فرع اين تسهيلات را دارد و مجوز اوليه اين کار را هم از مجمع عمومي شرکت گرفتهايم.
همه اين کارها قابل انجام است فقط مرد ميدان ميخواهد مرداني که با اتکاء به اراده الهي اين کار مهم را انجام بدهند. و تمام همت آنها حفظ و ارتقاي شرکت مغان و تولد آن خوزستان دوم باشد که قبلاً در رابطه با آن توضيح دادم.
– شما بقول معروف با قلبتان حرف مي زنيد و با تمام وجود تلاش مي کنيد شرکت کشت و صنعت مغان را دو باره بسازيد قطعاً خواست جامعه ما هم همين است و اميد جامعه ما هم به اين برنامه هاست ولي هنوز باور بعضي از اشخاص اين است که بهره وري در شرکت کشت و صنعت فقط با واگذاري به بخش خصوصي شکوفا ميشود که شيوه اجراي آن در قانون اصل 44 آمده است.
ببنيد ريشه قانون مصوب اصل 44 چيست؟ اين قانون مي گويد بنگاهها و شرکتهاي ضرر ده را طي فرايندي به بخش تعاوني و خصوصي واگذار کنيد تا بهره وري آنها بيشتر شود و دولت از ضرر و زيان آن خلاص شود من مي گويم ضرورت دارد ما بررسي کنيم که چرا اين شرکتها زيانده شدهاند اين امر نگاه عمودي ما را تقويت ميکند که آيا اين شرکتها مادرزاد ضررده بودهاند؟ پاسخ من اين است که چون در کشور ما رشد جمعيت زياد بوده و سرمايهگذاري به اندازه رشد جمعيت و هزينه استهلاک ملي انجام نشده و يکي از مهمترين جاهايي که زير تحمل ايجاد اشتغال رفتهاند و نيز در آنها سرمايهگذاري کافي نشده شرکتهاي دولتي بودهاند در نتيجه اين شرکتها با کاهش سرمايهگذاري و افزايش استهلاک مواجه شدهاند و به اين روز افتادهاند اينها که ذاتاً و مادرزادي زيانده نبودهاند. اينها اشتغال ما را در گذشته تأمين کردهاند ولي ما در آنها سرمايهگذاري براي جبران استهلاک انجام ندادهايم که شرکت مغان يک نمونه کامل آنهاست.
لذا اين قانون اجراي اصل 44 يک مسئله عارضي بر اقتصاد ماست ريشه اين اقدام در جاي ديگري است که آن بايد شکافته شود و حل بشود من مجبورم يک کمي مطلب را باز بکنم اگر ما بخواهيم وضع موجود کشورمان را حفظ بکنيم بايد سالانه حداقل 30% توليد ناخالص ملي ايران را مجدداً براي آن سرمايهگذاري ثابت بکنيم اين سرمايهگذاري عمدتاً صرف تأمين نياز مواليد جديدي است که از مادر متولد ميشوند از شير و لباس آنها گرفته تا اينکه به دانشگاه و کار و اشتغال برسند سرمايهگذاري ميشود. مورد بعدي که بخشي از اين سرمايهگذاري صرف آن ميشود جبران استهلاک تأسيسات و ابنيه و ساختمانهاي کشور است حالا متوسط مجموع سرمايهگذاري ما بجاي 30% در 35 سال گذشته سالانه 5/21 % شده است يعني ما کسري سرمايهگذاري داريم. يعني ما در 35 سال گذشته 8.5 درصد کمتر از توليد ناخالص ملي سرمايهگذاري کردهايم و اگر توليد ناخالص ملي امروز ايران را 400ميليارد دلار محاسبه کنيم 000/000/000/34= 8.5×400 و 000/000/000/190/1= 35× 000/000/000/34 يعني ما جمعاً 1190ميليارد تومان کسر سرمايه گذاري داريم يعني ما در گذشته بدليل تحميل جنگ تحميلي و رشد جمعيت و افزايش استهلاک عمدتاً توانسته ايم منابع مالي خودمان را در بخش هاي آموزش و پرورش و بهداشت و درمان و دفاع صرف کنيم و با کاهش سرمايه گذاري مواجه شده ايم و اين کسري سرمايه گذاري خود را در افزايش شديد بيکاري، کاهش درآمد سرانه و استهلاک مزمن تاسيسات و کارخانجات نشان مي دهد يعني عمده کارخانجات کشور مثل شرکت مغان کهنه شده اند، يعني ما پول کافي نداشتهايم که به بنگاههاي اقتصادي تزريق کنيم از طرفي مثل شرکت مغان هم نيروي تراکمي به آن تزريق کردهايم و آنرا از يک بنگاه اقتصادي به يک بنگاه اجتماعي تبديل کردهايم حالا صورت هاي مالي اين بنگاهها را هر کس نگاه مي کند مي بيند نسبت درآمد بنگاه با ارزش دارئي هاي آن اصلاً نمي خواند لذا تصويب مي کنند اينها را بفروشند پس اين بنگاهها خودشان زمين نخوردهاند علت اصلي از پا افتادن آنها کاهش سرمايهگذاري است و اينکه آنها هزينه اشتغال ملي را داده اند.
خوب حالا ميخواهيم آنها را بفروشيم يعني طبق قانون اصل 44 ميخواهيم آنها را واگذار کنيم اين فروختن و يا واگذاري يک معنايي دارد قانون گذار از تصويب اين قانون يک مرادي داشته است هدف قانون گذار آن بوده که با فروش اين بنگاهها پولي که بدست دولت مي آيد صرف سرمايهگذاريهاي جديد بشود. هدف اين نبوده که دولت آنها را بجاي بدهيهاي خودش به ديگران و بخشهاي غيردولتي با ماهيت دولتي ولي غير پاسخگو بفروشد اين نقض غرض است زيرا هيچ تفاوت مديريتي ايجاد نمي شود ثانياً پول حاصله خرج هزينههاي جاري دولت ميشود و براي سرمايهگذاري مجدد و مولد هزينه نمي شود. آقاي جهانگيري معاون محترم اول رياست جمهوري درآمد حاصل از فروش شرکتهاي اصل 44 در دولت احمدينژاد را 100 ميليارد دلار اعلام کردهاند که صرف سرمايهگذاري نشده است و به رشد بيشتر هزينههاي جاري و تورم انجاميده است. اين نتيجه اصلاٌ هدف قانونگذار نبوده است.
تحقيقات نشان ميدهد که عمده و اکثريت واگذاريها به همين نحوه بوده و به اين خاطر است که برخلاف توقعات و انتظارات اجراي قانون اصل 44 تحولي در اقتصاد ايران بوجود نياورده بلکه دولتي که 950 ميليارد دلار درآمد نفتي داشته با اين پولها فقط هزينه جاري خود را به 85% کل بودجه کشور رسانده و اقتصاد را از نفس انداخته است حالا با اين کار هم پول توجيبي بيشتري پيدا کرده اين کار اصلاً مراد قانون گذار نبوده است بهترين شيوه واگذاري اين شرکتها عرضه سهام آن در بورس است که آنهم انجام نشده.
حالا مي رسيم به اينکه بخش خصوصي يعني صاحبان سرمايه و پول بيايند اين شرکتها را بخرند سئوال من اين است که اين صاحبان سرمايه چرا نميروند از صندوق ذخيره ارزي که به آنها وام هاي ريالي و ارزي خوبي ميدهد تسهيلات بگيرند و نيروگاه بسازند – سد بسازند – کارخانه بسازند.
آيا فقط هدف اين است که بنگاههاي دولتي را به ثمن بخس به از ما بهتران آنهم با اقساط 8 ساله بفروشيم براي من بعنوان يک فرد انقلابي اين سئوال مطرح است که اين سرمايهها از کجا آمده اند. ما در اول انقلاب از آيه کنز و قسط صحبت مي کرديم ولي حالا اموال دولت را هم مي فروشيم به اينها که عمدتاٌ به منابع عظيمي از رانت رسيدهاند آيا فکر کرده ايم که اين سرمايه ها از کجا آمده منشاء عمده اين پولها رانت است حالا اقتصاد مملکت را بدهيم دست مه آفريد و بابک زنجاني و يا نوچه هاي آنها. بايد خدا آخر و عاقبت ما را بخير کند اينها وقتي صاحب شرکت آب و برق و فرودگاه و تلفن و راهداري و دانشگاه و مدرسه و زمين و اتوبان شدند مجلس شوراي اسلامي و شوراي شهر و حاکميت سياسي هم مال آنها خواهد بود و حرف آخر را آنها خواهند زد. و اين مغاير اهداف انقلاب اسلامي و آموزههاي حضرت امام خميني (ره) است انقلاب ما که انقلاب سرمايهداري نبود اين تفاسير نئوليبرالي که تعدادي در جامعه ماترويج ميدهند مغاير راه امام و انقلاب است و با اهداف اصل 44 فاصله عميقي دارد. هدف اصل 44 بجريان انداختن سرمايه هاي راکد کشور دراين کارهاست تا تحولي در توليد و بهرهوري و اشتغال ايجاد بشود و راه آن اين است که اولاً نقدينگي و تورم حاصل از آن در جامعه کنترل شود تا کار توليدي سوددهي داشته باشد و رغبتي براي خريد سهام شرکتها پيدا گردد. لذا اجراي اصل 44 منوط به تعادل کل اقتصاد است و در فاجعه اقتصادي و حاکميت رانت خواري اين جماعت کل دولت را مي توانند ببلعند و من هرگز با اين کار موافق نيستم من که در خيابان شعار برادري برابري حکومت عدل علي دادهام حالا چگونه مي توانم ببينم که شرکت مغان را به کسي بفروشند که در سال 67 فروشنده روغن نباتي بوده و از من سهميه مي گرفته است.
بهترين راه خصوصي سازي ايجاد تعادل در اقتصاد و هدايت اين نقدينگي دهشتناک در مسير توليد است ما ميتوانيم بخشي از سهام اين شرکتها را در بورس با اولويت مردم منطقه بفروشيم و آنها را دراين بنگاهها سهيم کنيم اين کار بشرطي عملي ميشود که توليد سودآور بشود نه دلالي و سوداگري. براي اجراي اصل 44 زيربناي کار فراهم نيست بايد توليد و ارائه خدمات سودآور شود صراحتاً مي گويم قانون اصل 44 فروش مال دولت به رانت خوران و سرمايهداران نيست اين کار در عقيده و آرزوي مردم ما شک و سستي ايجاد مي کند ما بايد از آن بشدت بپرهيزيم. ضمن اينکه يک نفر بنام اروجعلي محمدي مدير عامل اين شرکت مي گويد ما مي توانيم بدون ريالي استفاده از پول دولت شرکت مغان را به سود دهي سالانه 200 ميليارد تومان در سال برسانيم حالا چه دليلي دارد اين شرکت را با اقساط 8 ساله بفروشيم و خريدار باقي اقساط خود را از همين درآمد شرکت بپردازد من عقلم اين قدر ميرسيد که زندگيم را براي تحقق اين کار ول بکنم و به مغان بيايم تا اين کار را به حول و قوه الهي عملي کنيم حالا که ميتوانيم چرا نبايد فرصت اين کار براي ما فراهم بشود من فکر مي کنم زير ساخت واگذاري مغان به بخش خصوصي فراهم نيست.
زيرا مردم با اين کار مخالفند ثانياً اين شرکت نياز وزارت کشاورزي براي تحقق اقتصاد مقاومتي و امنيت غذايي پايدار است و يک مديريتي که براي احياي آن آستين بالازده است بايد همه دست به هم بدهيم در عصر دولت آقاي دکتر حسن روحاني رئيس جمهور، اين شرکت دوباره ساخته بشود و از ليست شرکتهاي اصل 44 خارج شود و دراين منطقه بدرخشد مردم منطقه فقط همين را ميخواهند. اگر کسي آن را انکار مي کند بيايد نظر مردم را جويا شود و همه ما بايد تابع خواست مردم باشيم زيرا بر اساس آخرين تئوريهاي توسعه توجيه مردم و رضايت آنها موتور محرکه توسعه تلقي ميشود.
– حال با اين افق کاري و مشکلات موجود چه سخني با مسئولين و مردم منطقه داريد؟
بايد قبول بکنيم که همه ما در زمين خوردن شرکت کشت و صنعت مقصريم و براي اعتلاي آن هم بايد همگي بپاخيزيم روزيکه شرکت کشت و صنعت نگين درخشان منطقه بود پارس آباد يک شهر کوچک هزار خانواري بود الان در اثر سرمايهگذاري پارس آباد به دومين شهر استان تبديل شده بخش مهمي از اين نعمت مرهون کشت و صنعت مغان است. ولي شرکت کشت و صنعت دراثر عدم سرمايهگذاري که شرح آن قبلاً آمد بدين روز افتاده است بايد دست بدست هم بدهيم دراين شرکت سرمايهگذاري کنيم من صميمانه از مردم منطقه مي خواهم دست ما را براي نوسازي و اعتلاي شرکت مغان بفشارند. برهيچ کس پوشيده نيست که استان ما نيز مرهون کشت و صنعت است وقتي من فرماندار اردبيل در زمان جنگ بودم يادم مي آيد که براي توجيه بازسازي گردنه حيران و جاده مشگين و جاده پارس آباد مقامات محلي شرکت کشت و صنعت و عرضه محصولات آن را عامل توجيه اقتصادي اين طرحها قلمداد ميگردد اين شرکت به استان خدمت کرده است مقامات استان و نمايندگان استان بايد به شرکت مغان به چشم ويژه بنگرند راه توسعه استان اردبيل با توسعه مغان عجين شده است بايد اين نکته را باور کنيم و از هيچ کمکي دراين راه دريغ نکنيم شرکت مغان مادر منطقه مغان و ليدر توليد آن است آن را بايد بسان دوچشم حفظ کنيم برکت خاک مغان برکت کار و توليد و تجارت و رونق استان اردبيل را فراهم مي سازد و آن را به استان مهاجر پذير تبديل ميکند من در جلو چشمانم ميبينم که فرودگاه مغان و راه آهن آتي روزانه صدها تن محصول از مزارع و باغات و کارخانجات و گلخانههاي مغان به اروپا و روسيه و اکراين صادر خواهند کرد. بايد به اين سرزمين در شأن خودش برنامه ريزي بکنيم.
– آقاي محمدي با توجه به اينکه مردم شما را از مديران اثرگذار دولت روحاني در استانهاي شمالي کشور مي شناسند با توجه به فرارسيدن هفته دولت تحليل شما از عملکرد دولت آقاي دکتر روحاني چيست؟
من با تمام وجودم معتقدم دولت روحاني بر اثر امداد الهي بر روي کار آمد. تدبير مقام معظم رهبري و فراخوان بموقع اصلاحطلبان و هوشمندي ملت ايران آن را رقم زد. دولت روحاني طناب نجات ملت ايران براي عبور از تحريم و تحقير گرديد بايد قدر اين نعمت را بدانيم و اين دولت را مثل مردمک چشم حفظ کنيم. دولت روحاني مشکلات عجيبي دارد که تا بحال فقط دولت زمان جنگ با آن مشکلات درگير بوده است. شخص آقاي رييس جمهور مي گويد کشور را با يک خزانه خالي و 734هزارميليارد تومان قرض تحويل گرفته است. اين دولت با فداکاري و ايثار توانسته است ثبات اقتصادي را بر بازار حاکم سازد و با دنياي نا برابر از موضع عزت و اقتدار مذاکره و موضوع هسته اي را به نتيجه برساند.
اگر قيمت ايجاد يک شغل پايدار را يکصد ميليون تومان محاسبه کنيم آقاي احمدي نژاد 920 ميليارد دلار افسانهاي 8 سال دولت خود را با انجام واردات بي رويه کالاهاي چيني به بهاي نابودي توليد داخلي ايران تمام کرد در شرايطي که با اين درآمد بيسابقه ميتوانست 28 ميليون شغل ايجاد کند.
امروز دولت روحاني به گفته آقاي دکتر طيب نيا با 8ميليون بيکار در سه سال آتي مواجه خواهد بود. و ما اين را از تعداد فرزندان بيکار در خانواده هاي خودمان و رنج آنها کاملاً درک مي کنيم امروز درآمد دولت فقط کفاف پرداخت حقوق اين يارانه منحوس را مي کند. بايد به دلت کمک کنيم تا سال 94 را به پايان برساند سال94 گردنه سخت نظام و دولت هست از طرفي دولت با فساد عميقي در لايه هاي مختلف مواجه است که دستپخت دولت احمدي نژاد است و حل آن برنامه ريزي همه جانبهاي را طلب ميکند. از طرف ديگر نيروهاي با تجربه و دلسوز انقلاب اسلامي خانه نشين و بازنشسته شده اند و نمي توانند به کمک دولت بيايند. صاحبان 34درصد درآمد کشور کمتر از کارمندان دولت ماليات مي دهند و تا دولت به کساني مي گويد که بالاي چشمت ابروست و بايد ماليات بدهي افراطيون مجلس به وزير اقتصاد دولت روحاني کارت زرد مي دهند که چرا دنبال کسب درآمد براي دولت است بيشتر از يک چهارم اقتصاد ايران زير زميني است حقيقتاً بايد گفت دست دولت در زير سنگ آسياب گير کرده است و تندروها از اين بابت خوشحالند و مرتب تبليغات ميکنند که چرا دولت نميتواند اوضاع را به گل و بلبل تبديل کند. بايد اينها را دانست بايد به دولت کمک دلسوزانه کرد. ملت بايد دولت روحاني را مثل تخم خود چشم حفظ کند. مخالفان دولت سعي دارند که مطالبات مردم از دولت را روز به روز افزايش بدهند. ولي مردم بدانند اين يک تله است و نبايد در اين دام گرفتار شوند حمايت از دولت وظيفه بسيار بزرگي است که اگر از آن دريغ کنيم فردا پشيمان مي شويم بايد با جان و دل به دولت کمک کرد اين دولت بعد از کسب منابع مالي هرگز مثل دولت احمدي نژاد سرمايه و درآمدهاي نفتي را خرج واردات کالا نخواهد کرد بلکه آن را براي ايجاد شغل شرافتمندانه براي فرزندان ميهن صرف سرمايهگذاريهاي زيربنايي و توسعه ميهن ما خواهد نمود. من اطمينان دارم که در آينده نزديک سرمايه ايرانيان خارج از کشور به داخل سرازير خواهد شد و سرمايه هاي خارجي به ايران وارد خواهند شد رونق اقتصادي بزرگي شکل خواهد گرفت ما بايد صبورانه دولت را ياري کنيم. البته مديران دولتي هم اشتباهاتي دارند و بکارگيري نيروهاي دلسوز طرفدار روحاني را تحت تاثير شانتاژهاي سياسي که افراطيون و تندروها کم اهميت تلقي مي کنند ولي اين يک اشتباه استراتژيک است که بايد از آن حذر کنند.
دولت را حاميان آن حفظ ميکنند، مجاهدين روز شنبه فرصتطلباني هستند که نقش بازي ميکنند و نبايد به آنها اعتنا کرد. لازم است طرفداران دولت هم اين نکته را بدانند که مخالفان روحاني ميخواهند کاسه صبر طرفداران دولت را لبريز کنند تا آنها لب به شکايت بگشايند. تا در رسانه هاي رقيب تيتر شود. لذا بايد سياست دفاع از دولت و نقد در درون پيشه شود تا هيچ بهانه اي بدست رقبا نيفتد. اتحاد نيروهاي حامي دولت مهمترين ضامن توفيقات دولت در اين روزگار وانفسا است. اتحاد و اتحاد و اتحاد حول محور حمايت از دولت رکن رکين پيروزي دولت روحاني در مقابل تندروها و دلواپسان و کاسبان تحريم است، اين را هرگز فراموش نکنيم.
من دولت را روحاني دولتي مظلوم مي دانم و شايد هيچ دولتي در تاريخ با اين همه مظلوميت مواجه نبوده است بايد صبوري کنيم و از دولت حمايت کنيم اين استراتژي ما دولت را در همه کارهايش به مقصد مي رساند و امتحان ما هم همين است ضمناً هر کس در هر جايي مسئوليت دارد تا سرحد شهادت بايد کار بکند و به انبوه مشکلات حمله کند. من اين را قبلاً هم گفته ام دولت روحاني نيازمند مديراني است که مثل مهدي باکري، همت، خرازي و عطايي و دادمان از جان و مال خود بگذرند و روزانه با 16ساعت کار دنبال حل مشکلات مردم باشند ما نهايتاً تا پايان خرداد 95 از مشکلات عبور مي کنيم بايد کساني که در روي کار آوردن اين دولت زحمت و سختي کشيده اند در دفاع و حمايت از آن نيز با تمام جان و دل اقدام کنند من تنها راه را اتحاد ملت و حاميان دولت در دفاع تمام قد از دولت روحاني ميدانم. دولتي که نشان داده است اهل تدبير است و مي خواهد درخت اميد روز به روز قد برافرازد.