کواکبیان :يک مقدار خانهتکاني براي مجلس لازم و ضروري ميباشد |
تازه هاي خبر :
قانون عجیب سرویس بهداشتی در اسکاتلند
بزرگراه پارس آباد – سربند در خرداد ماه ۱۴۰۰ به بهره برداری میرسد
وضعیت کرونایی شهرستان پارس آباد مغان نیازمند توجه ویژه است/ ۷۰ درصد جامعه هدف منطقه غربالگری شدند
آغاز دومین جلسه رسیدگی به اتهامات رییس پیشین سازمان خصوصی سازی
مشکل تامین آب ناحیه صنعتی پارس آباد مرتفع میشود
جمعه ۲ آذر ۰۳
کواکبیان :يک مقدار خانهتکاني براي مجلس لازم و ضروري ميباشد
به نقل از فریادگر مصطفي کواکبيان عضو کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس هشتم بر تحزبگرايي تاکيد ويژهاي دارد. وي در گفتگويش در کافه خبرآنلاين علاوه بر برشمردن مزاياي استاني شدن انتخابات ميگويد که قدرت گرفتن احزاب در ايران تنها راه مردمسالاري است. مشروح اين گفتوگو در ادامه ميآيد:
اساسا بحث استاني شدن انتخابات از کجا و از طرف چه کساني آغاز شد؟
واقعيت، بنده يکي ازطراحان اصلي استاني شدن انتخابات در مجلس هشتم بودهام و اين طرح به امضاي ما و چندين تن از نمايندگان ديگر درآمد. منتها در آن زمان بحث احزاب هم ديده ميشد. يعني معتقد بوديم که هر کسي که ميخواهد به پاي صندوق راي برود علاوه براشخاص به احزاب هم راي دهد. آن وقت در يک حوزه انتخابيه اگر يک حزبي بالاتر از اشخاص راي آورد اين حق را داشته باشد که از بين نامزدهاي تاييد صلاحيت شده نفر خودش را معرفي کند تا مرحله دومي هم در کار نباشد. منتها زماني که اين طرح وارد کميسيونهاي شوراهاي آن زمان شد، قسمت احزاب را به صورت کلي حذف کردند لذا ما مجبور شديم که طرح را پس بگيريم. حال در مجلس نهم عدهاي از آقايان اين طرح را يک مقداري متفاوتتر مجددا مطرح کردند. در آنجا ديده شده که مردم هر استاني بتوانند به نمايندگان مورد نظر خود راي بدهند. طبعا هر کدام از اين نامزدها متعلق به شهرستان و حوزه انتخابيه مربوطه هستند واگر در مجموع استانها بالاترين راي را بياورند نماينده انتخابي همان شهرستان ميشود.
بنده معتقد هستم که اين طرح باز بهتر از هيچ است. هرچند که مطلوب ما انتخابات حزبي ميباشد. چرا که انتخابات حزبي به پيشرفت مردمسالاري در کشور کمک ميکند. در مجموع بايد بگويم که استاني شدن انتخابات مزايايي دارد. چرا که پيشبيني ميشود ديگر با مرحله دوم روبه رو نميشويم و همچنين از هزينهها در انتخابات کاسته ميشود. يعني هر کدام از نامزدهاي استان که بالاترين راي را بياورند با راي اکثريت نماينده ميشود. استاني شدن انتخابات را ازسه جهت برتر ميدانم اول اينکه باعث ميشود وحدت استاني بيشتر شود چرا که بسياري از استانها داراي اختلافات شهر گرايي هستند. به عنوان مثال: در استان مازندران بين بابل و ساري بحث وجود دارد. يا در استان لرستان بين بروجرد و خرم آباد بحث است. يا همين استان سمنان بين سمنان و شاهرود بحث وجود دارد. اين طرح باعث ميشود يک وحدت استاني و منسجم شکل بگيرد و همه مردم به پاي صندوق راي بيايند و به نماينده استان خود راي بدهند.
دوم اينکه نمايندگان براي مجموعه استان و براي پيشرفت آن پيگيريهايي خواهند داشت و از وارد شدن به جزييات و کارهاي ريز خودداري ميکنند. در حال حاضر نمايندگان مشغول کارهاي کوچک و پيش پاافتاده هستند. مانند پيگيري براي اشتغال و وام افراد و در حقيقت موقعيت نماينده تنزل يافته و مانند يک آسفالت کار ديده ميشود که بايد برود و همه جزئيات را بررسي و پيگيري کند.اين طرح باعث ميشود که نمايندگان استاني طرحهاي کلي و جامعتري را پيگيري کنند و امور ريزهم مربوط به مسوولين اجرايي شود. سوم اينکه اين طرح باعث ميشود علاوه بر اينکه نمايندگان از اشتغالات جزيي رها شوند ضمنا به فکر مسائل کلان ملي باشند و ملي بينديشند. در بسياري از طرحها تمام حواس نمايندگان به حوزه انتخابيه ميباشد ولي اگرانتخابات استاني شود نمايندگان کلان نگر ميشوند. بنده معتقدم که اين طرح به پيشرفت جامعه کمک ميکند. ضمن اين که ممکن است ايراداتي هم به دنبال داشته باشد. ممکن است مانند اين که نمايندگان کمتر در دسترس مردم باشند و خواستهها و مطالبات مرم شهرهاي کوچکتر کمتر مورد توجه قرار بگيرد.
آيا با اجراي اين طرح کمکي هم به احزاب و رشد آنها در کشور ميشود يا خير؟
بنده معتقد هستم که هرچند در اين طرح احزاب ديده نشده ولي حوزهها و موضوعات را به هم نزديک ميکند و احزاب به جاي اينکه در همه ۲۶۰ حوزه انتخاباتي شهرستان به شهرستان برنامهريزي بکنند حداقل براي ۳۱ استان برنامهريزي ميکنند در اين صورت نتيجهبخشتر خواهد بود. در هر استان يک جا ليست را ارائه ميدهند و اين کمک به فعاليت جديتري احزاب ميشود. البته اگر احزاب بخواهند به صورت ريشه اي مشکلشان حل شود و بهتر راه بيفتند و جايگاه مطلوبتر و فعاليت جهشداري داشته باشند بايد مثل بسياري از کشورهاي اروپايي انتخابات کلا به صورتي حزبي دربيايد. يعني حزبها فقط راي بياورند و مردم بتوانند به احزاب راي بدهند آن وقت آن حزب از بين نامزدهاي تاييد صلاحيت شده ميتواند نفر معرفي کند. امروزه حتي در کشورهايي مانند عراق هم اسامي اشخاص را نميآورند. تنها شمارهاي از فهرست احزابي که با هم ائتلاف ميکنند مطرح است و لذا هرکدام از اين فهرستها بالاترين راي را آورد، درآن حوزه بين ائتلاف رايها تقسيم ميشود. در مجموع بنده نميگويم فقط به احزاب راي دهيم بلکه بهتر است هر دوجنبه را در نظر داشته باشيم تا افراد در پاي صندوق راي بيايند. هم به افراد و هم به احزاب راي دهند که اين خود نيازمند قانون ميباشد. من نظرم اين است که اگر در بستر حزبي شده انتخابات پيش رود ديگر نيازي به طرح جداگانه نميباشد.
شما همواره کار حزبي انجام دادهايد و درگير اين مسئله بوديد، از نظر شما اصليترين مشکل حزبي شدن در نظام سياسي ما چيست؟
در درجه اول مشکلاتي مربوط به خود حزبها وجود دارد به عنوان مثال آموزشهاي لازم سياسي براي نيروها و افراد در احزاب وجود ندارد . در درجه دوم بخشي از اين مباحث به فرهنگ سياسي مردم هم بر ميگردد. متاسفانه ما در کشور روحيه فردگرايي بيشتري نسبت به جمعگرايي داريم وبا توجه به تاريخچهاي که احزاب از قبل انقلاب تاکنون داشتهاند نتوانستند نظر مردم را جلب کنند. لذا همواره يک نوع نگاه منفي از سوي تودههاي مردم به احزاب ميشود. اما عمده مشکل احزاب به خود حکومت بر ميگردد من بارها گفتم که ۲۰ درصد مشکلات به احزاب و ۳۰ درصد هم به مردم قطعا ۵۰ درصد مشکلات به حکومت برميگردد. در مورد حکومت هم عوامل زيادي وجود دارد. شما حساب کنيد که دوره اصلاحات احزاب يارانه ميگرفتند يکباره در آن ۸ سال دوره آقاي احمدينژاد قطع شد. حتي خانه احزاب هم پلمپ شد. هرچند که خود مسوولان اجرايي حزبي عمل ميکردند و کار تشکيلاتي داشتند. درحال حاضر بعد از گذشت يک سال و نيم از روي کار آمدن دولت يازدهم فعلا تاکنون کار جدي براي احزاب صورت نگرفته است. اما من معتقدم که مشکل اصلي احزاب همان خلاءهاي قانوني است که بايد براي آن يک راهحل اساسي انديشيده شود. تا زماني هم که احزاب را درگير مسائل انتخابات نکنيم اين کار شدني نميباشد. چرا که اگر به همين احزاب مسووليت بدهيم قطعا پاسخگو خواهند بود. حقيقتا ما با نظامهاي پارلماني هنوز فاصله زيادي داريم. در کشورهايي که نظامهاي پارلماني حاکم است به صورت اتوماتيکوار حزب داراي اکثريت مسوول تعيين نخست وزير ميشود و هيچگاه بين دولت و مجلس دعوايي رخ نميدهد. چرا که دولت فرزند مجلس ميشود و همه با هم هستند. اما در حال حاضر متاسفانه ما اختلافات بين دولت و مجلس رادر کشور داريم. به دليل اينکه درون مجلس ما حزبي نيست و نهايت فراکسيونهايي داريم که به صورت طيف وسيع مانند مجموع اصولگرايان و… فعاليت ميکنند. در يک جمله عمدهترين مشکل احزاب اين است که ما نميخواهيم احزاب را درگير انتخابات کنيم.
البته حقوق احزاب در کشور به خوبي رعايت نميشود. ما هنوز هيات منصفه سياسي براي اين امور نداريم. بعد از گذشت ۳۵ سال از انقلاب، براي جرم سياسي در کشور ما هيچگونه تعريفي نشده است. واقعيت دو دسته نميخواهند جرم سياسي در کشور تعريف شود. يک عده آنهايي که افراطي هستند ميخواهند از فعاليتهاي سياسي سوءاستفاده بکنند و هر کار دوست دارند بکنند و بگويند فعاليت سياسي انجام ميدهيم. يک عدهاي هم نگاه امنيتي دارند. به محض اينکه فعاليت سياسي صورت بگيرد جلوي کارها را بگيرند. پس در اينجا باز همه چيز به حکومت بر ميگردد. چرا که اين حکومت است که به هر دليلي نميخواهد احزاب رشد کند. هر چند ممکن است گفته شود اين امر اجتنابناپذير است و به مرور زمان ۴ و ۵ ساله ممکن است حل شود. هيچ کشوري در دنيا نميتواند ادعاي دموکراسي کند مگر اينکه در آن انتخابات برگزار شود و هيچ انتخاباتي درست برگزار نميشود مگر اينکه در آن رقابت واقعي شکل بگيرد و هيچ رقابت واقعي شکل نميگيرد مگر اينکه احزاب فعاليت درستي داشته باشند. لذا ما براي رسيدن به رقابت «حزب» لازم داريم براي رسيدن به انتخابات رقابت لازم داريم و براي رسيدن به دموکراسي هم انتخابات لازم داريم. پس براي رسيدن به دموکراسي حتما حزب لازم است و در واقع خود حزب هسته اصلي تماميفعاليتهاي مردمسالارانه است.
بنده افتخار را دارم که تنها سياست ورز نيستم بلکه به عنوان استاد علوم سياسي در دانشگاهها مشغول تدريس ميباشم و اعتقادم اين است که تمام تلاشها روزي نتيجه خواهد دادو لايحه اي که با عنوان اصلاح قانون احزاب به مجلس ميرود که مثمر ثمر خواهد بود و گاميبه جلو است .
فعاليتهاي انتخاباتي را از چه زماني شروع خواهيد کرد؟
استارت کارهاي انتخاباتي را بعد از کنگره ۱۳ واز تاريخ ۹بهمن شروع خواهيم کرد. البته معتقديم که در مرحله اول به شناسايي نيروها خواهيم پرداخت و در مرحله دوم بحث انسجام واتحاد با نيروهاي هم سو را بايد داشته باشيم و در مرحله سوم هم بايد به معرفي نامزدهاي انتخاباتي به صورت رسمي بپردازيم .من معتقدم که ۳۰ شاخص براي واجدين شرايط در حزب وجود دارد. از معيارهاي ارزشي گرفته مانند جانبازبودن،مدت زمان حضور درجبهه، خانواده شهيد، يا برخورداري ازمدارج تحصيلي،يعني قطعنا کساني که تحصيلات بالاتري داشته باشند براي ما اولويت بيشتري دارند. يا در خصوص سن مامعتقد به جوانگرايي در مجلس شوراي اسلامي و درون احزاب هستيم. در خصوص حضور زنان بايد زنان بيشتري وارد مجلس شوند. يکي از هدفگذاريمان اين است که حداقل ده درصد نمايندگان مجلس دهم را زنان تشکيل دهند و ۲۵ درصد جوانان از گروه سني ۳۰ تا ۴۰ سال باشند .اينها شاخصهاي عمومي ما هستند اما شاخصهاي اختصاصي: اين که حتما از شرايط قانوني برخوردار باشند و از فيلتر شوراي نگهبان عبور وتاييد صلاحيت شوند ثانيا توجه ما بايد به افرادي باشند که مقبوليت عامه داشته باشند، با فرض تاييد شوراي نگهبان ممکن است راي آوري نداشته باشند که اين هم بيفايده است. همچنين علاوه بر اينها بحث همفکري و همسويي با انديشه اصلاحطلبي براي ما مهم است .
يک مقدار خانهتکاني براي مجلس لازم و ضروري ميباشد. از نظر اينکه سطح مجلس بالا رود و اولويتها و مطالبات مردم را با دقت بيشتري توجه داشته باشند. از همه اين مباحث مهمتر اينکه اگر شما بررسي کنيد ۴۰ درصد نمايندگان دنبال طرحها و لوايح هستند، و بقيه نمايندگان دنبال اين مباحث نيستند. ما براي رئيس جمهور و وزرا استيضاح و عدم راي اعتماد داريم اما براي نمايندگان مجلس بعد از راي آوريشان تا ۴ سال ديگر کسي کاري به کار آنها ندارد. راهکاربراي جلوگيري از اين قبيل مسائل ايجاد احزاب در کشور است.
بنده خودم از نمايندگاني بودم که در مجلس هشتم ۲۱ نطق ميان دستور داشتم،۱۱ تا وزير را براي سوال به مجلس آوردم،مسوول۸ طرح تحقيق و تفحص بودهام، ۸۴۰ تا تذکر کتبي و شفاهي داشتم و در بحث مربوط به طرحها حدود ۸۰ طرح راخودم طراح اصلي بودم. منتها هيچکدام نتيجه نميداد. به عنوان مثال ما تحقيق و تفحص از حساب ارزي داشتيم با مشقت فراواني امضا جمع کرديم و آن را به کميسيون برنامه و بودجه ارجاع داديم و پس از آن با مشکلات زيادي طرح را به صحن علني منتقل کرديم که در نتيجه ۱۰۳ راي آورد ۲ راي کم آورديم و به تصوب نرسيد. اما مجلس اگر کارآمد و همسو با مطالبات جدي مردم باشد ميتوانيم طرحهاي زيادي را به نتيجه برسانيم و گرنه در حد همين سخنرانيها باقي خواهد ماند.
شما فرموديد يکي از فاکتورهايتان اصلاحطلب بودن است شما به عنوان فارغ التحصيل دانشگاه امام صادق(ع) چگونه اصلاحطلبي هستيد؟ يک سريها شما را اصلاحطلب نما مينامند تعريف شما از اصلاحطلبي چيست؟
در يادبودي که از طرف دانشآموختگان مهدويکني برگزار شد،بنده يکي از سخنرانان اصلي بودم و در آنجا هم بيان کردم که روزي در محضر آيتالله مهدويکني به ايشان عرض کردم ما از لحاظ عاطفي شما رو دوست داريم ولي اجازه بدهيد از نظر سياسي مثل شما فکر نکنيم. ايشان خيلي خوشحال شدند و گفتند من هم دقيقا همين را ميخواهم .اين درست نيست که حالا هرکسي که دانشآموخته دانشگاه امام جعفرصادق باشد همان خط فکري را بايد داشته باشد بنده حداقل ۳ دوره تا کنون رئيس دورهاي شوراي هماهنگي اصلاحات بودم. بيشترين موج اينگونه حرفهاي پوچ عليه بنده در آستانه مجلس نهم شکل گرفت. چرا که حزب مردمسالاري تنها حزبي بود که ليست انتخاباتي ارائه داد و گفت بايد شرکت کنيم. توصيه اي که من در اينجا ميخواهم به مجموعه کساني که ميخواهند انتخابات خوبي داشته باشند، اين است که در مباحث انتخابات، تمامي گذشتهها را فراموش کنيم. چرا که بايد در روند اين جريان اخلاقمداري کرد. حتي ما شعار کابينه خود را دولت اخلاق گذاشتيم. اخلاق مداري بايد از اعضاي شوراي نگهبان گرفته تا وزارت کشور وجود داشته باشد. از صدا و سيما گرفته تا احزاب در کل همه دستاندرکاران. در حال حاضر خيلي از اصولگرايان دلشان را به رد صلاحيت اصلاحطلبها خوش کردهاند. اين اخلاقمداري و بازي جوانمردانه نيست. دل بستن به رد صلاحيتهاي گسترده و تسخير مجلس دهم به اين وسيله خيلي هنر نيست بايدحرکتي به سمت اخلاق محوري داشته باشيم و ظرفيتها و واقعيتها را در نظر داشته باشيم. ما مردم بسيار خوبي داريم و کساني هم که در حق مردم جفا ميکنند خوبيهاي مردم را ناديده ميگيرند. مردمي که ۳۵ سال پاي انقلاب ايستادند و پاي همه صندوقهاي راي حضور داشتند دست به دست هم بدهيم براي خدمت به مردم.
ساز و کار اصلاحطلبها براي رسيدن به وحدت چگونه ميتواند باشد؟
البته گفتن اين موضوعات قدري زود ميباشد. به هر حال بارها گفتيم که اگر قرار باشد که چند ليست از جبهه اصلاحات در بيايد اين مفهوم شکست قبل از انتخابات است. تجربه نشان داده که اگر حتي سال ۸۴ ما ۳ يا ۴ تا کانديدا نداشتيم احمدينژاد اصلا به روي کار نميتوانست بيايد. درهمين انتخابات ۹۲ کساني هم که بودند به يک اتحاد و انسجاميرسيدند.
درست است که آقاي روحاني اصلاحطلب نيست ولي هيچ گاه نميتواند حضور و حمايت اصلاحطلبها در رياست جمهوري خود را انکار کند. البته ما به شوراي جبهه اصلاحات يک طرحي را ارائه داده ايم که کارگروه به کميته ارتقا پيدا کرد در اين کميته همه افراد بايد جا بگيرند حتي آنهايي که عضو شوراي اصلاحات نيستند لذا اگر حزب ندا هم مجوز لازم را دريافت کرد ميتواند وارد شود واگر اين اتحاد بين همه ما شکل بگيرد ما بهتر ميتوانيم عمل کنيم.