رود ارس؛ رود تند و خروشان |
تازه هاي خبر :
قانون عجیب سرویس بهداشتی در اسکاتلند
بزرگراه پارس آباد – سربند در خرداد ماه ۱۴۰۰ به بهره برداری میرسد
وضعیت کرونایی شهرستان پارس آباد مغان نیازمند توجه ویژه است/ ۷۰ درصد جامعه هدف منطقه غربالگری شدند
آغاز دومین جلسه رسیدگی به اتهامات رییس پیشین سازمان خصوصی سازی
مشکل تامین آب ناحیه صنعتی پارس آباد مرتفع میشود
پنج شنبه ۱ آذر ۰۳
رود ارس؛ رود تند و خروشان
ارس در ارتفاعات «منی گول داغ» یا «هزار برکه ترکیه» که سه هزار و ۱۵۲ متر از سطح دریاهای آزاد ارتفاع دارد، متولد می شود. این منطقه در جنوب «ارزروم» و در نزدیکی سرچشمه های رود فرات است. با آب شدن برف و یخ هایی که در ارتفاعات باریده، ارس جان می گیرد و سفر ما جراجویانه اش را آغاز می کند. ارس در دل کوه ها و در گودی دره های ترکیه هیاهو به راه می اندازد و تمام سعی خود را می کند تا خاطره خود را برای اهالی آن حوالی ماندگار کند.
چیزی نمی گذرد که ارس خود را به مرز ترکیه و ارمنستان می رساند و حدود و ثغور دو کشور را تعیین می کند. در نقطه حساسی که سه کشور ترکیه، ایران و آذربایجان به یکدیگر می رسوند، سرشاخه دیگری به آن اضافه می شود. این جا «زنگنه» است و ارس از این جا به بعد یکی از وظایف اصلیش تعیین حد و مرز ایران با دو کشور همسایه اش آذربایجان و ارمنستان می شود. این آب پرخروش پس از سد ارس از نفس می افتاد و در نزدیکی جلفا آرام می گیرد.
در این ناحیه از کنار کلساهای تاریخی بزرگ و کوچک کیش ارمنی می گذرد تا به داستان های تاریخی و حماسی شهرهای کهنسال سرراهش برسد. یکی از این شهرها «کردشت» و قلعه تاریخی اش است که به فرمان نایب السلطنه عباس میرزا در گیر و دار جنگ های ایران و روس ساخته شده. این آب باید از کنار باغاتی با درخت هایی پربار بگذرد. زنبورهای پراکنده در اطرافش را که بهترین عسل منطقه را تولید می کند، سیراب کند و سر از دریاچه سد «خدا آفرین» و دشت حاصلخیز مغان درآورد. او تا این جا ۴۷۵ کیلومتر بین ایران و همسایگان شمالیش مرزداری کرده است و حالا وقتش است که خاک ایران را ترک کند. در آن سوی مرز، در خاک جمهوری آذربایجان، رود «کور» یا «کورا» به آن اضافه خواهدشد و جایی در نزدیکی خزر دو شاخه می شود و بالاخره به امواج خزر می پیوندد.
آب خشمگین
آب ارس تا منطقه جلفا، درگیر شیب و پیچ و تاب های کوهستانی است، با این حال ارس در طول این مسیر جایی میان دو دشت «زنگنه» و «شیبلو» به زمینی مسطح به نام «پل دشت» می رسد. مردم پل دشت هر صبح که از خواب بر م یخزند کافی است رو به ارس و مناظر جنگل هایش کنند تا به راحتی شهر «شاه تختی» و ساختمان هایش را در آن سوی مرز ببینند. به جز آن هایی که نان شان را در بازارچه مرزی جست و جو می کنند، کسب و کار مردم این منطقه بیشتر دامداری و کشاورزی است.
تجارت در بازارچه مرزی پل دشت به خاطر پلی که در سال ۱۳۸۶ بر جریان ارس بسته شد، رونق گرفت. در عین حال به خاطر فراوانی آب، کشاورزی هم در میان پل دشتی ها کار پرطرفداری است. پل دشت و روستاهای پراکنده در اطرافش، به جز ارس یک منبع دیگر هم برای آبیاری زمین هایشان دارند و آن رود «زنگبار» است که درست از میانه شهر می گذرد و شهر را به دو نیمه شمالی و جنوبی تقسیم می کند.
زنگبار هم سرنوشتی جز پیوستن به ارس ندارد. ارس همین که از پل دشت و زمین های مسطح اطرافش بگذرد، آرامشش را از دست می دهد و دوباره عجول و خروشان می شود. دره هایی که میان ارتفاعات «قره باغ» در شمال و «قره داغ» در جنوب ارس قرار گرفته اند، ارس را دوباره هیجان زده می کنند تا غرش هایش را از سر بگیرد. این آب به خصوص در فصل آب شدن برف در سرچشمه هایش بسیار سیلابی و شرزه می شود.
«ژان شاردن» سیاح فرانسوی که سال ۱۰۵۳ خورشیدی یعنی در عهد سلاطین صفوی گذرش به این آب افتاده و بر آن سوار شده و از آن گذشته، درباره اش می نویسد: «ارس نهری بزرگ و سخت سریع السیر است و به تدریج طی مسیر خود با اضافه شدن انهار کوچک بسیار که به هیچ وجه نام و نشانی ندارند و انضمام سیلاب های بی شمار، بر حجم و عظمت خویش می افزاید. وقتی یخ ها آب و برف کوه های اطراف ذوب می شوند، ارس سخت تند و خشمگین می شود، به طوری که هرگونه ساختمانی را در مسیر خود در می نوردد.»
این سیاح و جواهرفروش فرانسوی درباره منشاء این جریان همیشگی می نویسد: «این رودخانه مشهور، ارمنستان را از ماد جدا می کند. سرچشمه ارس در کوهی است که می گویند کشتی نوح در آنجا توقف کرده و شاید اسم شهر از نام کوه بزرگ آرارات اشتقاق یافته است.»
ارسی که آرام و قرار ندارد در بستر خود می تازد، از کنار کوه های مهیبی که در شمالش به خط شده اند و همه چیز را زیر نظر دارند، می گذرد، پاسگاه های مرزی و برج های مراقبت که جا به جا راه را بر عابران می بندند، رد می کند و بی وقفه می رود تا بالاخره به سینه ستبر سد ارس برخورد کند و برای مدتی درنگ کند.
همراه جاده مرزی
سدی که در ۴۰ کیلومتری جلفا راه را بر ارس می بندد، یک سد خاکی با هسته رسی است که به همت ایران و اتحاد جماهیر شوروی ساخته شده است. این سد چهار توربین دارد که دو توربین آن برای ایرانی ها می چرخد و دو توربین برای مردم جمهوری آذربایجان. این جا در دو سوی ارس همه به یک اندازه از این آب نفع می برند و همه چیز نصف نصف است، چه از آب حیات بخشش و چه محصول دوران توربین های سدهایش، اما همیشه و به ویژه در ایام بهار و تابستان، گردشگرانی در اطراف سد حضور دارند که میزان سهم ایران یا جمهوری آذربایجان از این تولید برق، چندان برایشان جالب نیست. آن ها به طمع کامروایی از لذت ها و زیبایی های سد و دریاچه پشت آن، خود را به این جا رسانده اند.
راه رسیدن به سد، جاده آسفالته هیجان انگیزی است که در تمام طول مسیر، ارس را همراهی می کند. از غرب تا شرق و از آذربایجان غربی تا اردبیل یک دم از این همراهی غافل نمی شود. این را گردشگران بسیاری می دانند و این روزها بسیاری با این جاده ساحلی همراه می شوند تا هم ارس را در طول مسیرش تعقیب کنند و هم از زیبایی ها و جاذبه های پرتعداد این مسیر پرپیچ و خم بهره مند شوند.
جاده کنار گذر ارس از الگوی مسیر رودخانه پیروی می کند و از میان دره های هولناک و دشت های وسیعی که مرکز توجه شان ارس است، می گذرد. در این مسیر و در پس هر پیچ و خمی منظره ای دیدنی انتظار مسافران این راه را می کشد. مقاومت در برابر زیبایی های این جاده سخت است و بالاخره هر عابری جایی دست از مقاومت می کشد، پایش را از روی پدال اتومبیل بر می دارد و دقایقی و بلکه ساعتی را به تماشا و تفرج در این بهشت زمین می گذراند.
از جمله جاذبه های این راه کلیساهای تاریخی ارامنه است که یکی پس از دیگری از راه می رسند. نخستین کلیسایی که در این مسیر سر راه گردشگران قراردارد، کلیسای مریم مقدس یا ننه مریم است. کلیسا یک کالبد ساده مکعب شکل دارد که با قلوه سنگ های بستر رودخانه برپا شده است و یک گنبد عرقچین شکل دارد که بر سالن اصلی کلیسا سایه می اندازد کلیسای ننه مریم در حریم رودخانه قرار گرفته است.
اما برای دیدن سنت استپانوس تماشایی و نقش برجسته های خیره کننده سنگی اش باید کمی از این جاده ساحلی دور شد و سه کیلومتر در جهتی که تابلو کلیسا نشانه رفته، راند. کلیسا و نقش برجسته های مسحورکننده اش پس از اندکی پیاده روی در مسیری سربالایی ظاهر می شود. وانک استپانوس کلیسایی است در حصار یک قلعه. این دیر مجموعه مفصل و بزرگی است که حالا در فهرست میراث جهانی جا گرفته است و میان گردشگران و مومنان ارمنی جایگاه و اعتباری دارد.
در ادامه مسیر جاده ساحلی و در دل کوه هایی که در جنوب ارس قد علم کرده اند، کلیسای چوپان را نباید از قلم انداخت. کلیسای جمع و جور چوپان را قرن ۱۶ میلادی در دل کوه های سرخ رنگ رسوبی منطقه جلفا و بر بالای صخره ای مسلط به ارس ساخته اند. کلیسایی که از سادگی و اندازه کوچکش می توان حدس زد که برای استفاده چوپانان منطقه ساخته شده است.
لذت های ساحلی
ارس در ادامه مسیر، خرامان خرامان از کنار شهر جلفا عبور می کند. این آب دیگر آن ارس مغرور و غرانی نیست که نمی شد به آن نزدیک شد. حالا آرام اما همچنان روان به سوی مقصدش در جریان است و عابران را دعوت می کند تا خنکیش را تجربه کنند. ساحل جلفا یکی از بهترین سواحل ارس برای آن است که با یک کلاه حصیری و قلاب ماهیگیری بنشینی و منتظر به دام افتادن یک گربه ماهی، سوف، ماش ماهی، زردپر یا کپور بازیگوش باشی. اما شهر جلفا بیشتر از آن که یک تفریحگاه باشد، یک بازار خرید بزرگ است. کافی است در ایام بهار یا تابستان روز تعطیل و اوقات فراغتی پیش بیاید تا شهر پر شود از جماعتی که حریصانه مجتمع های لوکس خرید یا بازارچه های محلی با به دنبال حراجی ها و اجناس بِرند زیر و رو می کنند. در این میان مجتمع ستارخان، بازار روس و سوپرمارکت هایی که هر کدام از اجناس و خوراکی هایشان از یک سوی دنیا آمده اند، طرفداران بیشتری دارند. ارس بی توجه به زرق و برق اجناس و لباس های خوش دوخت ترک راه خود را در پیش دارد.
در میانه راه دور و دراز ارس، رودخانه ها و آب های فصلی یکی بعد از دیگری از راه می رسند و به ارس ملحق می شوند تا این رودخانه هر لحظه پرآب تر و بزرگ تر شود؛ یکی از این آبریزها، آب «آسیاب خرابه» است. در ۲۰ کیلومتر شهر جلفا و تنها به فاصله چهار کیلومتر از جاده ساحلی آّ زلال و گوارایی که به شکل چشمه از دل کوهستان می جوشد و به شکل یک ردیف آبشار به درون درهای تماشایی فرود می آید.
آبشار آسیاب خرابه در منطقه جلفا تفرجگاه پرطرفداری است که در اطرافش امکانات رفاهی از قبیل فروشگاه، رستوران، آلاچیق، سرویس بهداشتی و پارکینگ تدارک دیده شده است. آب آسیاب خرابه پیش از آن که به شکل آبشار ظاهر شود چرخ یکی دو آسیاب بازسازی شده را می چرخاند و پس از سقوط به دره مجاور راه ارس را در پیش می گیرد. البته اگر لوله های انتقال آب و روستاهای پایین دستی چیزی از این آب باقی بگذارند. رودخانه های «ایریچای»، «لیوارجانچای» و «اوشتبین» و مسیل های «دستجرد»، «دوزال» و «کردشت» از دیگر آب هایی هستند که گاه و بیگاه در این منطقه به ارس ملحق می شوند و هرکدام برای خودشان ماجرا و داستانی دارند. این آب ها همگی فصلی اند و کم رمق. آب هایی که از ایران به سمت ارس در حرکتند از نظر حجم تنها ۳۰ درصد آبریزهای ارس در طول مسیر حرکتش بر مرز ایران هستند و ۷۰ درصد دیگر از ساحل شمالی به ارس اضافه می شود.
در صحنه نبرد
ارس حالا در میانه راه است و باید همچنان عزمش را برای ادامه راه جزم کند. کمی قبل از روستای تاریخی کردشت جاده ساحلی از کنار قلعه مخروبه ای می گذرد به نام قلعه «عباس میرزا»؛ این قلعه و متعلقاتش یادگاری هستند از حضور و اقامت عباس میرزا، نایب السلطنه فتحعلی شاه در مجاورت رود ارس.
سال ۱۱۸۳ خورشیدی به فرمان دومین شاه قاجار، تبریز را ترک کرد و پا به میانه جنگ های ایران و روس گذاشت. دوره نخست این جنگ ها با نبرد «اچمیادزین» شروع شد و تا ۱۱۹۲ خورشیدی به درازا کید. تقریبا هر وقت سپاه ایران منظم رفتار کرد و عباس میرزا را همراهی کرد، شاهزاده قاجاری فاتح میدان بود اما این همراهی ها همیشگی نبود و حاصل این سلسله نبردها عهدنامه گلستان بود.
آتش جنگ بار دیگر از سال ۱۲۰۴ تا ۱۲۰۶ خورشیدی عباس میرزا را به منطقه قفقاز و حاشیه ارس کشاند اما نتیجه این جنگ ها هم این بار جز عهدنامه ترکمانچای بود.
عباس میرزا در همین سال های جنگ و برای اقامت در منطقه دستور ساخت استحکامات کردشت را داد. اما ابنیه تاریخی کردشت به حصار مخروبه قلعه عباس میرزا محدود نمی شود.
کمی بعدتر ارس از کنار مجموعه تاریخی کردشت می گذرد. این مجموعه تاریخی بازسازی شده، شامل یک خانه اشرافی، دو حمام، یک مسجد و یک آب انبار است. غافلگیرکننده ترین بخش این مجموعه حمام مفصلی است با تمام اجزای یک حمام کامل ایرانی با ستون های سنگی حجاری شده و دیوارهای پوشیده از نقوش آهک کاری شده. اما ارس خود را درگیر این مشغولیات نمی کند. چنانچه در سال های جنگ با روس ها چنین کرد. به همین خاطر است که اهالی منطقه وقتی می خواهند از بی وفایی و پیمان شکنی کسی بگویند، از مثل «آرازا باخندی» استفاده می کنند و می گویند: «این رفتار زشت از او بعید نیست. به ارس نگاه کرده و از او بی وفایی را یاد گرفته است.»
اهالی منطقه به یاد شکست های ایران در هنگامه نبرد با روس ها زیر زبان چنین زمزمه می کنند: «کؤشکو بالابان آراز باخار/ آرزین سویو گوزلر دن آخار» که یعنی: «کؤشک و بالابان به ارس می نگرد/ آب ارس همیشه از دیدگان جاری است»
ارس همچنان به رسم همیشگی اش می گذرد و می رود، ارس از باغات پربار توت، آلبالو، آلو و زردآلو می گذرد، از روستاهای تاریخی چون «اوشتبین» که روستایی مطبق است و حداقل ۷۰۰ سالی عمر دارد می گذرد، از غوغایی که طبیعت در منطقه ارسباران و آینالو به راه انداخته است و هر عابری را مسحور می کند، می گذرد تا به دشت مغان برسد؛ سرزمین اصحاب رس؛ جایی که مردمان بسیاری منتظرش هستند.
سرزمینی برای اصحاب رس
بسیاری از مفسران قرآن، حاشیه رود ارس در دشت مغان را سرزمین آبا و اجدادی قم «رس» می دانند. از جمله در تفسیر قرآن کریم ترجمه «عبدالحمید صادق نوبری» آمده است: «رس همان نهر مشهور ارس است که در قفقازیه جاری می شود و با نهر کر (کور) مخلوط شده و به دریای خزر می ریزد. خداوند تعالی به آن جا حنظله بن صفوان را پیغمبر فرستاد. آنها درخت صنوبر را ستایش کردند. حنظله آنها را به سوی خداوند واحد دعوت کرد اما مردم او را تکذیب نموده و در آخرالامر او را در داخل چاه تنگ و عمیقی انداختند. سپس سر چاه را محکم بستند و آب را روی آن جاری ساختند. خداوند تعالی به سبب اعمالشان از آسمان صاعقه فرستاد و همه را هلاک ساخت.»
مفسران قرآن بیش از ۵۰۰۰ شهر را به این قوم نافرمان نسبت داده اند و از مشابهت هایی که سرزمین این قوم با دشت مغان دارد، سکونتگاه ویران شده آن ها را همین دشت حاصلخیز می دانند.
ارس در آستانه ورود به دشت مغان از میان چشمه های دو پل تاریخی «خدا آفرین» می گذرد اما پشت قوس استوار سد خدا آفرین از رفتن می ماند سد خدا آفرین که محصول همکاری ایران و جمهوری آذربایجان است ۲۰۰ مگاوات تولید برق دارد که به رسم مقرر شده نیمی از آن راهی شبکه توزیع برق ایران و نیم دیگر نصیب آذربایجان می شود.
با وجود این به نظر می رسد که وظیفه اصلی و مورد انتظار مردم این منطقه از سد خدا آفرین، تولید محصول برق آبی نیست. آن ها از این سد و کانال های آب برش انتظارارسی را دارند که به زمین های حاصلخیز و تشنه شان جان ببخشد. ارس پس از به پایان رساندن ماموریتش در شهرستان کلیبر به سوی دشت مغان و پارس آباد می رود تا پس از تغییر جهت به سمت شمال، وارد جمهوری آذربایجان شود و وظیفه تعیین مرز ایران و آذربایجان را به عهده تیرها و سیم های خاردار بیندازد. کمی بالاتر از سهم ایران از دریای خزر، جایی در خلیج سالیان و قزل آقاج ارس در آبی خزر گم شود.
سهم آب
ارس وقتی وارد دشت های هموار می شود آرام می گیرد. پیچ و تاب می خورد و دشت ها و مراتع و اراضی اطرافش را سیراب می کند. علاوه بر نیزارها و سرسبزی های خودرو، ارس درختان زردآلو، آلبالو، آلو و توت دهقانانی را که در ساحلش روزگار می گذرانند، آبیاری می کند. به واسطه تفاهم نامه های منطقه ای کشورهای دو سوی ارس به نسبت مساوی از این آب بهره مند می شوند؛ یعنی نیمی از آب ارس به ایران سرازیر می شود و نیمی به همسایگان شمالی می رسد.
همسایه با ارس
قرن هاست که جنگل های انبوه در حاشیه جنوبی رودخانه پرپیچ و اخم ارس جا خوش کرده اند؛ منطقه جنگلی «قره داغ» یا ارسباران که معمولا آن را بخشی از جنگل های باستانی هیرکانی طبقه بندی می کنند. ارسباران در ذخیره گاه زیست کره یونسکو به ثبت رسیده، اما همچنان بخش هایی از آن، مخصوصا در چند دهه اخیر تبدیل به مرتع شده و بخش هایی نیز دچار معضل جنگل خواری شده است.
یادگاری یک نبر
دیوار خرابه ها و برج های سنگی که در مسیر روستای تاریخی کردشت و در سال رودخانه ارس از دل کوه بیرون زده اند، بخشی از استحکاماتی هستند که به دستور عباس میرزا در جنگ با مهاجمان روس ساخته شدند. او در گیر و دار جنگ، روستای کردشت را به عنوان محل اقامت و سکونت برگزید تا به خط مقدم نبرد نزدیک باشد. حالا کردشتی ها به جز داغ از دست دادن بخشی از خاک ایران، یادگارهای های دیگر هم از آن سال ها دارند ک حمام تاریخی، خانه تاریخی و اشرافی و بخشی از حصار و برج و باروی قلعه تاریخی عباس میرزا از آن جمله اند.
ساخت آرامنه
در منطقه جلفا و در مسیر ارس کلیساهای دیدنی و شناخته شده ارامنه دره شام قرار دارند. بعضی از آن ها مانند کلیسای «مردم مقدس (س)» و کلیسای «چوپان» درست در ساحل ارس نشسته اند و بعضی مانند «سنت استپانوس» به فاصله چند کیلومتری ارس و در میان ارتفاعات سنگی جلفا واقع شده اند. در این میان سنت استپانوس بزرگ ترین و مهم ترین کلیسای این منطقه است. سنت استپانوس سنگی که در پس زمینه اش ارتفاعات قفقاز به چشم می خورد با تزییناتی مفصل و تحسین برانگیز در میان حصاری مستحکم قرار گرفته است.
خداحافظی با ارس
در منطقه دشت مغان دو پل تاریخی و سد خدا آفرین بر سر راه ارس قرار می گیرند. دو پل تاریخی خدا آفرین در منطقه کلیبر در نزدیکی سد و بر باریکه ای از آب ارس واقع اند. دو پل به فاصله ۸۰۰ متر از یکدیگر یکی سنگی و دیگری از آجر، یکی مخروبه و دیگری صحیح و سالم، یکی ساخته شده در سده های نخستین اسلام و دیگری ساخته صفوی. دشت مغان آخرین بستر ایرانی رودخانه ارس است و در نهایت ارس در یک پیچ تند از ایران دل می کند و به آذربایجان می پیوندد.
هم نشینان قدیمی
از جمله مردمانی که با ارس در ارتباطند، اُشتُبینی ها هستند. روستای پلکانی اُشتُبین و راضی کشاورزی شان بر سر راه یکی از آبریزهای ارس قرار دارند. براساس نشانه ها سابقه سکونت این مردمان در جنوب ارس به عهد سلاطین تیموری باز می گردد. ارس در طول مسیرش با مردمان بسیاری آشنا می شود و آبریزهای متعددی به آن می ریزد.